بي ادب تنها نه خود را داشت بد بلكه آتش در همه آفاق زد
(1) مرد، بزرگ بود...
(2) مرد عزيز بود، نه از اين عزتهاي لحظهاي. نه از اين عزيزشدنهاي ناپايدار. از آن عزتهاي واقعي. كاپيتولاسيون كه تصويب شده بود، رفته بود بالاي منبر و گفته بود: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ . ذلت را تاب نميآورد، زير بار زور رفتن را تحمل نميكرد، مرد رفته ولي به ما ياد داده عزيز باشيم. آقاي خودمان باشيم. زير بار زور نرويم. يادمان داده عزّت را فقط ميشود در خانه خدا و پيامبرش و بندههاي خوبش پيدا كرد. «الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ.»
(3) مرد، همه حرفش فقط خدا بود. فقط هم راضي شدن خدا برايش مهم بود. كارها را هم فقط از خدا ميديد. گفته بود خرمشهر را خدا آزاد كرد. عزيزترين ياراش كه رفتند، فقط گفته بود: «رجايي و ديگران اگر رفتند، خدا هست.»، مصطفايش را كه كشتند فقط گفته بود: ما همه از خداييم و به سوي او بر ميگرديم. مرد رفته ولي به ما ياد داده فقط خدا برايمان مهم باشد. «وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُواْ مُؤْمِنِينَ.»
(4) مرد، شيفته قدرت نبود. تشنه حكومت نبود. حكومت را فقط براي احقاق حق و ابطال باطل ميخواست. فقط براي تحقق تشريع خدا بر امور بشر. براي عزيز شدن مستضعفان و ذليل شدن مستكبران. براي تداوم خط ولايت پيامبر و امامان. «الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ .»
(5) مرد، قد فكرش بلند بود. افق نگاهش بالا بود. خيلي آن طرفتر از مرزهاي كشورش را ميديد. هي دست ما را ميگرفت و بلند ميكرد، بلكه افقهايي كه ميبيند، نشانمان بدهد. امّت را او يادمان داده بود. امّت واحده. مستضعفان جهان را او مشق كرده بود برايمان. مستكبران عالم، جهان اسلام، فلسطين، لبنان، افغانستان، انقلاب جهاني، استعمار جهاني، آمريكا، اسرائيل... مرد رفته ولي به ما ياد داده قد فكرمان، قد دغدغهمان را بلند كنيم. گفته انقلابمان را بايد بسپاريم دست صاحب اصلياش. «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ .»
(6) مرد، پر از انديشههاي نو بود. نسخههاي امروزي. نشسته بود توي نجف و سالها فكر كرده بود به تسرّي ولايت تشريعي از خدا و پيامبر و اهل بيت به نوّاب عام. نظريهاش فقط كتاب نشد. حكومت اسلامي را بعد هزار و چندصد سال احياء كرد. بهترين نسخه ممكنش را؛ ولايت فقيه را. مرد رفته ولي به ما ياد داده براي اين كه به مملكتمان آسيب نرسد، بايد پشتيبان ولايت فقيه باشيم. «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ .»
(7) مرد آرام و مطمئن بود. خوشيها و ناخوشيهاي اين دنيايي تكانش نميداد. به جاي ديگري تكيه داده باشد انگار. ميليونها نفر آمده بودند استقبالش، از هواپيما كه آمد بيرون، لبخند نزد، دست تكان نداد كه عكس قهرمانانه ازش بگيرند، فقط دستش را داد به مهماندار ايرفرانس و آرام پلهها را پايين آمد، با همان دمپاييهاي طلبگي. با همان ابروهاي پهن پرپشت و نگاه خيره به زمين... آخرش هم با دلي آرام و قلبي مطمئن رفت. انگار فرشتهاي درِ گوشش خوانده باشد: «يا ايّتها النّفس المطمئنّه ارجعي الي ربّك.»
بسم الله الرّحمن الرّحيم
وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ . (اعراف، 46)
گروه دين و انديشه تبيان
بي ادب تنها نه خود راداشت بد بلكه آتش در همه آفاق زد
همه ما كم و بيش كلمه فوبي را شنيده ايم و تا حدودي نيز با معناي آن آشنا هستيم.
از لحاظ علمي، فوبي به ترس مفرط و غيرمنطقي از شيء يا موقعيت و شرايط خاص و معيني اطلاق مي شود كه در كاركردهاي معمول شخصي و اجتماعي فرد تداخل ايجاد كند.
بيمار مبتلا به اين اختلال به غيرمنطقي بودن ترس خود ، آگاه است ولي در عين حال قادر به مقابله با آن نيز نيست. اين ترس به حدي نافذ است كه باعث اجتناب فرد از موقعيت هاي هراس آور مي شود يا حداقل به سختي مي تواند موقعيت مذكور را تحمل كند و در صورت مواجهه نيز اضطراب فراواني در او ايجاد مي كند.
فرد مبتلا به فوبي ممكن است حتي از تصور قرار گرفتن در موقعيت خاص هراس آور يا تصور نتايج ناشي از مواجهه با موقعيت هراس آور نيز دچار اضطراب شود. مثلاً فردي كه از ارتفاع مي ترسد، ممكن است از تصور سرگيجه ناشي از قرار گرفتن در ارتفاع نيز دچار اضطراب شود.
فوبي ها شايع ترين اختلال روان پزشكي هستند و به طور متوسط بين 5 تا 10 درصد و حتي طبق برخي گزارشات تا 25 درصد افراد جامعه به يكي از انواع فوبي مبتلا هستند. البته در بسياري از موارد شدت اختلال در حدي نيست كه بيمار جهت درمان به پزشك مراجعه كند. به نظر مي رسد كه اين اختلال در زنان شيوع بيشتري از مردان دارد.
به معنايترس از تنها ماندن در خيابان يا اماكني است كه فرد تصور مي كند احتمال كمك رسيدن به او اندك است. اين نوع فوبي ناتوان كننده ترين مشكل فوبي و نيز شايع ترين نوع آن است كه بيماران را وادار به جستجوي كمك حرفه اي و مراجعه به روان پزشك مي كند.
به معنايترس از قرار گرفتن در موقعيت هاي اجتماعي نظير غذا خوردن در رستوران، رفتن به سينما، يا صحبت كردن در جمع است. در چنين شرايطي فرد تصور مي كند كه زير ذره بين ديگران قرار دارد و بقيه مشغول كند و كاو و حتي سرزنش و تحقير وي هستند. اين افراد از اين كه كاري بكنند كه موجب شرمندگي آنها شود، نگران هستند و در موقع صحبت كردن صدايشان مي لرزد، صورتشان سرخ مي شود و لرزش دست پيدا مي كنند.
دسته ديگري از فوبي ها به فوبي هاي ساده يا اختصاصي معروفند و بسته به شيء يا موقعيت هراس آور به انواع مختلفي نظيرترس از ارتفاع، ترس از حيوانات، ترس از قرار گرفتن در اماكن بسته (مثل آسانسور)، ترس از وقايع محيطي طبيعي (مثل طوفان، رعد و برق) و ... باعث اجتناب فرد از موقعيت هاي هراس آور مي شود؛ مثلاً شايد شما ديده يا شنيده باشيد كه بعضي افراد به دليل ترس از هواپيما مسافت هاي طولاني بين شهري را با وسايل ديگر به چه سختي و مشقتي طي مي كنند و هرگز سوار هواپيما نمي شوند. ( دنيس برگ كمپ بازيكن هلندي تيم آرسنال از اين دسته افراد است . او تا به حال بسياري از بازي هاي مهم تيمش را به دليل هراسش از دست داده و حتي مبلغ قراردادش با تيم نيز به همين سبب كمتر از حد معمول است)
از سوي ديگر بيشتر ما از مار يا كروكوديل مي ترسيم، ولي چنين ترسي باعث ايجاد اختلال در زندگي روزمره ما نمي شود ؛ مقابل خيلي از افراد را ديده ايم كه از سوسك مي ترسند و اين ترس به حدي است كه در ساعاتي از روز كه احتمال بيرون آمدن سوسك ها وجود دارد از رفتن به حمام اجتناب مي كنند.
يا مثلاً بسياري از افراد در موقعيت هاي اجتماعي مهم نظير سخنراني در حضور عده زيادي مخاطب دچار اضطراب مي شوند در صورتي كه در حال طبيعي انتظار مي رود اين اضطراب طي چند دقيقه تحت كنترل فرد درآيد و همراه با علايم بارزي مثل سرخ شدن گونه ها ، لرزش صدا، لرزش دست و اشتباهات كلامي نباشد.
درباره علت فوبي مجموعه اي از عوامل زيستي و وراثتي در كنار عوامل محيطي و روان شناختي مطرح شده است، به طوري كه به نظر مي رسد در برخي از بچه ها كه ذاتاً مستعد فوبي هستند، وجود نوعي فشار مزمن محيطي يا روان شناختي لازم است تا يك اختلال فوبي كامل شكل بگيرد.
برخي از اين عوامل محيطي شامل تحقير از سوي برادر يا خواهر بزرگتر، دعواي والدين ، از دست دادن يا جدا شدن از والدين و .. هستند كه در كودكي ذاتاً خجالتي است، مي توانند باعث ايجاد نوعي فوبي شوند.
عده اي از روان شناسان نيز معتقد به اصل يادگيري هستند و فوبي را نوعي واكنش شرطي تلقي مي كنند، به گونه اي كه بروز اضطراب و ناراحتي به دليلي مشخص در حضور شيء يا يك موقعيت معمولي در آينده منجر به ترس از آن شيء يا موقعيت خنثاي اوليه مي شود.
به هر حال درباره ي فوبي نيز مثل ساير اختلالات روان پزشكي ، روندي واحد به عنوان علت اختلال مطرح نيست و تعامل بين عوامل زيستي ، روان شناختي و اجتماعي مختلف باعث بروز اين اختلال مي شود.
اكثر فوبي هاي ساده در دوران كودكي شروع مي شوند و مواردي نظير ترس از هواپيما، مكان هاي بسته، يا ارتفاع ممكن است در اوايل بزرگسالي نيز ايجاد شوند. فوبي اجتماعي نيز معمولاً در اواخر كودكي يا اوايل نوجواني شروع مي شود. معمولاً فوبي هايي كه در دوران كودكي شروع مي شوند، تا سنين بزرگسالي دوام خواهند داشت و احتمالاً شدت آنها نيز نسبتاً ثابت خواهد ماند و با نوسان اندكي همراه خواهد بود.
براي درمان اين اختلال نيز تركيبي از درمان هاي غيردارويي و دارويي مؤثر شناخته شده است. بهترين روش درمان اين اختلال،
است. تكنيك هاي مختلفي نظير حساسيت زدايي تدريجي، مواجه سازي يا غوطه ورسازي با كمك آموزش آرام سازي و هيپنوز و ... از سوي روان پزشكان يا روان شناسان باليني در درمان اين اختلال استفاده مي شوند كه به نحو كاملاً مؤثري با بهبود اين اختلال همراه است.
ساير روش هاي درماني نظيرروانكاوي، خانواده درماني و نيز استفاده از داروها از سوي روان پزشكان توصيه شده اند كه با بهبود قابل توجه اين اختلال توأم بوده است.
به هر حال با توجه به شيوع بسيار بالاي اين بيماري و ايجاد اختلال در عملكرد عادي و روزمره افراد مبتلا از يك سو و وجود درمان هاي مؤثر براي آن از سوي ديگر، تشخيص و درمان آن اهميت به سزايي خواهد داشت.
يك بار ديگر و اين بار بيشتر دقت كنيد، شايد شما نيز نوعي فوبي داشته باشيد كه با مراجعه به يك روان پزشك قادر خواهيد بود آن را به راحتي درمان كنيد.
دكتر رضا دانشمند