از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

نگهداري مواد غذايي در يخچال

سرد كردن و انجماد يكي از متداول ترين روش هاي نگهداري مواد غذايي است كه موجب طولاني شدن زمان ماندگاري آنها مي شود. استفاده از يخچال براي نگهداري برخي مواد غذايي فاسد شدني مانند گوشت، مرغ، ماهي و لبنيات، ضروري است. همچنين يخچال به تازه ماندن بعضي مواد غذايي مانند سبزي و ميوه خام و ايجاد طعم دلنشين و خنك در نوشيدني ها كمك مي كند.

حداكثر زمان ماندگاري مواد غذايي فاسد شدني و نيز بسياري از ميوه ها و سبزي ها در صفر درجه سانتيگراد دو هفته، در5 درجه سانتيگراد يك هفته و در درجه حرارت اتاق (22 درجه سانتيگراد) چند ساعت است.

غذاي سرد سالم تر است

با تغيير شيوه زندگي، نياز ما به يخچال بيشتر شده است. به دفعات كمتري خريد مي كنيم، ولي هر بار ميزان بيشتري مواد غذايي مي خريم. در نتيجه مواد غذايي بيشتري را براي مدت طولاني تر در يخچال نگهداري مي كنيم.

چند نكته مهم:

- دماي سردترين قسمت يخچال را بين صفر تا پنج درجه سانتيگراد نگه داريد.

- پس از باز كردن در قوطي كنسرو، محتويات آن را در ظرفي خالي كنيد و روي آن را بپوشانيد. در غير اين - صورت ممكن است قوطي، غذا را آلوده كند.

- غذايي را كه تاريخ مصرف آن گذشته است، دور بريزيد. بر چسب مواد غذايي را در ارتباط با درجه حرارت محل نگهداري و زمان ماندگاري كنترل كنيد.

- يخچال را بيش از حد پر نكنيد زيرا هواي خنك، كه يخچال را سرد نگه مي دارد، نمي تواند جريان پيدا كند.

- يخچال را نزديك اجاق گاز يا منبع حرارتي ديگر قرار ندهيد.

- فاسد شدني ترين غذاها را در سردترين قسمت يخچال بگذاريد.

حال قسمت هاي مختلف يك يخچال و مواد غذايي را كه در آن قسمت ها بايستي نگهداري شوند ، برايتان بازگو مي كنيم.

سردترين قسمت (0 تا 5 درجه سانتيگراد)

در اين قسمت غذاهايي را قرار دهيد كه بايد سالم نگه داشته شوند. روي مواد غذايي خام را بپوشانيد يا آنها را بسته بندي كنيد. مواد غذايي كه بايد در اين قسممت نگهداري شوند شامل :

- غذاهاي پخته ي سرد مانند غذاهاي آماده مصرف، انواع پيراشكي، مرغ آماده مصرف

- شير، ماست و پنير تازه

- انواع گوشت پخته، سوسيس و كالباس

- سالادهاي آماده مانند سالاد سيب زميني و الويه

- غذاهاي خانگي مانند انواع خورش و آبگوشت

- شيريني خامه اي

گوشت، مرغ و ماهي تميز شده را هميشه در سردترين قسمت يخچال و حتماً در ظروف در بسته نگه داريد و آنها را هر چه سريع تر مصرف كنيد و براي مدت طولاني تر در فريزر نگه داري كنيد.

 

 

قسمت هاي خنك

در اين قسمت مواد غذايي را كه بهتر است خنك نگه داشته شوند تا براي مدت بيشتري تازه بمانند، بگذاريد، مانند:

- آب ميوه و پنير سفت مانند پنير پيتزا

- ظروف و شيشه هاي باز شده سس سالاد، سس گوجه فرنگي و مربا كه بر چسب " در يخچال نگه داري شود" داشته باشند.

- كره، مارگارين روغن هاي خوراكي

- تخم مرغ

در صورت وجود قسمت هاي مجزاي مخصوص (جاي كره و تخم مرغ) مي توان از آنها استفاده كرد. تخم مرغ  پس از خريد بايد در يخچال نگه داري شود. در صورتي كه روي بسته توصيه هايي شده است، به آنها عمل كنيد.

جا ميوه اي

اين قسمت گرم ترين منطقه يخچال است.

سبزي، ميوه و مواد اوليه سالاد ماند كاهوي خرد نشده، گوجه فرنگي، تربچه را در اين قسمت مي توانيد نگه داريد.

بعضي از ميوه ها و سبزي ها مانند موز، ليمو و گوجه فرنگي را بهتر است در دماي بالاتر از 10 درجه سانتيگراد نگه داريد تا كيفيت آن ها به خوبي حفظ شود.

يخچال را بيش از حد پر نكنيد

- بر خلاف فريزر كه در صورت پر بودن بهتر كار مي كند، يخچال نبايد بيش از حد پر شود. پر بودن بيش از حد يخچال، باعث توقف جريان هواي خنك (كه غذا را سرد نگه مي دارد) مي شود.

- وقتي زياد خريد مي كنيد، مجبور مي شويد به زور آنها را در يخچال جا دهيد. سعي كنيد نوشيدني هايي را كه براي مصرف فوري احتياج داريد، در يخچال بگذاريد و پس از مصرف به تدريج جايگزين كنيد كه اين نوشيدني ها شامل : نوشابه هاي گازدار مثل كولا ، آب ميوه پاكتي ، ماء الشعير و آب معدني است.

- بسياري از ظروف و شيشه هاي مربا، سس و غيره را فقط پس از باز كردن در آن ها، بايد در يخچال نگهداري كرد.

- لازم نيست براي سالم ماندن نوشابه آن را در يخچال نگه داريد. نوشابه سرد فقط طعم بهتري دارد.

 

 

آيا سردترين قسمت يخچال به اندازه كافي سرد است؟

براي فهميدن اين موضوع به دماسنج يخچال نياز داريد.

- دماسنج مناسب يخچال را انتخاب كنيد.

- دماسنج يخچال را كه قيمت چنداني ندارد، مي توان از فروشگاه هاي بزرگ و زنجيره اي، فروشگاه هاي لوازم خانگي و برخي كارخانه هاي سازنده يخچال خريداري كرد. نوعي را انتخاب كنيد كه خواندن آن راحت باشد.

- از دماسنج جيوه اي استفاده نكنيد كه ممكن است بشكند و مواد غذايي را آلوده كند.

- دماي سردترين قسمت يخچال را به صفر تا پنج درجه سانتيگراد برسانيد. براي اين كار لازم نيست يخچال را خالي كنيد. سپس كارهاي زير را به ترتيب انجام دهيد:

1- دماسنج را در سردترين قست يخچال قرار دهيد، جايي كه به محض باز كردن در يخچال بتوانيد آن را بخوانيد.

2- در يخچال را ببنديد و چند ساعت (ترجيحاً شب تا صبح) آن را باز نكنيد تا دماي آن ثابت بماند.

3- بدون برداشتن دماسنج دما را بخوانيد. اگر بين صفر تا پنج درجه سانتيگراد نبود درجه ترموستات يخچال را تنظيم كنيد. سپس مرحله 2 را تكرار كنيد و دوباره دما را بخوانيد.

4- اگر دماي يخچال هنوز به ميزان مطلوب نرسيده است، ترموستات يخچال را دوباره تنظيم كنيد.

- فراموش نكنيد كه بين هر بار تنظيم ترموستات يخچال و خواندن دما بايد چند ساعت فاصله باشد.

دسته ها : مال و بنون
از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

آسايش هميشگي در خانه شما

آبگرمكن

خريد لوازم خانگي در جاي خود به مهارت و آشنايي نياز دارد . در مورد هر يك از لوازم منزل بهتر است اطلاعاتي را كسب كنيم تا بتوانيم بهترينش را در نوع خود تهيه نماييم . اگر شما جزو آن دسته از افرادي هستيد كه در خانه بايد از آبگرمكن براي گرم كردن آب استفاده كنيد رهنمود هاي زير بسيار برايتان مفيد خواهد بود .

سوخت تميز و ارزان : اگر هزينه و دسترسي به سوخت براي شما اهميت دارد ، هنگام خريد به نوع سوخت آبگرمكن توجه كنيد . به طور متداول ، آبگرمكن ها در انواع گازي ، نفتي و برقي عرضه مي شود . گاز در مقايسه با ساير سوخت ها ، سوختي تميز و ارزان مي باشد كه در كشور ما در اكثر نقاط در دسترس مي باشد .

ايمني : اگر ايمني خانواده تان برايتان اهميت دارد و مي خواهيد با خيالي آسوده از آب گرم استفاده كنيد ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه علاوه بر سيستم هاي ايمني استاندارد ، به شير اطمينان و كليد حرارتي نيز مجهز باشد . دقت و سخت گيري در انتخاب لوازم خانگي ، ايمني خانه و خانواده شما را تضمين مي كند.

دوام دستگاه : نشان استاندارد ملي بر روي آبگرمكن نشانگر دوام و كيفيت دستگاه مي باشد . داشتن استاندارد ملي براي تمام دستگاههاي گازسوز و داشتن برچسب انرژي براي تمام آبگرمكن هاي ديواري الزامي است . همچنين تاييد سازمان هاي معتبر داخلي و خارجي ديگر ، مانند استاندارد كيفيت اروپا (CE) كيفيت بالاي دستگاه را نشان مي دهد.

اگر ايمني خانواده تان برايتان اهميت دارد و مي خواهيد با خيالي آسوده از آب گرم استفاده كنيد ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه علاوه بر سيستم هاي ايمني استاندارد ، به شير اطمينان و كليد حرارتي نيز مجهز باشد .

آب گرم فوري : اگر مي خواهيد به محض باز كردن شير آب ، آب گرم داشته باشيد ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه آب را فوري و در هنگام استفاده گرم كند. به اين ترتيب ، هيچ وقت معطل گرم شدن آب نمي شويد.

آب گرم مستمر : اگر مي خواهيد هيچ وقت موقع استحمام آب سرد نشود حتي وقتي كه چند نفر پشت سر هم از حمام استفاده مي كنند ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه آب گرم دايمي در اختيار شما قرار دهد. پيشنهاد مي كنيم در اين حالت از آبگرمكن با مخزن بزرگ و يا آبگرمكن ديواري با ظرفيت حرارتي بالا استفاده كنيد.

آبگرمكن

كم فشار : فشار آب در مناطق مختلف متفاوت است . اگر در منطقه اي زندگي مي كنيد كه فشار آب در آنجا پايين تر از حد معمول است ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه با فشار كم آب نيز كار كند . اگر چه براي راه اندازي آبگرمكن هاي كم فشار نيز حداقل فشار آب ضروري مي باشد چرا كه در غير اينصورت آبگرمكن روشن نخواهد شد . در صورت امكان مي توانيد آبگرمكن مخزني ايستاده استفاده كنيد.

كم مصرف : اگر مي خواهيد در طول سال هزينه كمتري بابت مصرف گاز بپردازيد ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه با مصرف كمتر گاز ، آب گرم مورد نياز شما را تامين كند . توجه كنيد كه ميزان مصرف گاز آبگرمكن هاي ديواري بر روي برچسب انرژي آن مشخص شده است . آبگرمكن هاي ديواري نسبت به انواع ايستاده گاز كمتري مصرف مي كند .در صورتي كه شما از گاز كپسولي استفاده مي كنيد و يا اينكه از آبگرمكن درجايي استفاده مي كنيد كه ممكن است براي مدت چند روز و يا چند هفته از آن استفاده نشود (مثل ويلاها) استفاده از آبگرمكن هاي جرقه زن بدون شمعك را پيشنهاد مي كنيم . در اين آبگرمكن ها در زمان باز شدن شير آب سيستم جرقه زن دستگاه را روشن مي كند و بلافاصله آب گرم در اختيار شما خواهد بود .

در صورتي كه شما از گاز كپسولي استفاده مي كنيد و يا اينكه از آبگرمكن درجايي استفاده مي كنيد كه ممكن است براي مدت چند روز و يا چند هفته از آن استفاده نشود (مثل ويلاها) استفاده از آبگرمكن هاي جرقه زن بدون شمعك را پيشنهاد مي كنيم .

اندازه مناسب : اگر مي خواهيد از فضاي خانه بهتر استفاده كنيد ، آبگرمكني انتخاب كنيد كه با فضاي خانه متناسب باشد . نصب يك آبگرمكن بسيار بزرگ در آشپزخانه كوچك مناسب نيست . علاوه بر آن آبگرمكني انتخاب كنيد كه با اشغال فضاي كمتر ، آب گرم مورد نياز شما را تامين كند .

تمام لوازم خانگي بعد از مدتي احتياج به تنظيم و تعمير دارند . هنگام خريد به مدت ضمانت و خدمات پس از فروش توجه نماييد .آبگرمكني انتخاب كنيد كه به راحتي بتوانيد با شركت سازنده آن تماس بگيريد . فراموش نكنيد كه نصب ، بازرسي و تعمير لوازم خانگي گازسوز كاري است تخصصي و بايستي توسط سرويسكار مجاز و متخصص انجام شود .

 

 توجه

** در مناطقي كه رسوب و املاح آب زياد است استفاده از مدلهاي آيونايز كه با انديكس i در آخر مدل مشخص گرديده اند توصيه مي گردد.**

 

نشريه منزل

تنظيم براي تبيان : كهتري

دسته ها : مال و بنون
از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

آبگرمكن خورشيدي


خورشيد سرمنشاء انرژي است ،انرژي خورشيدي عظيم ترين منبع انرژي در جهان مي باشد. اين انرژي پاك، ارزان و بي پايان بوده و در تمام مناطق كشورمان و جهان قابل مصرف مي باشد. آبگرمكن هاي خورشيدي از طريق جذب انرژي خورشيد توسط صفحات جاذب ( كلكتور ) خود عمل مي نمايند و راندمان گرمايشي آنها برحسب نوع كلكتور آنها متفاوت مي باشد. آبگرم، در تمام ساعات شبانه روز يعني در شبها و روزهاي ابري، در مخزن دوجداره و عايق حرارتي كه دماي آب را تا سه روز بدون تغيير حفظ مي كند، نگهداري مي شود. با استفاده از اين سيستم مي توان هزينه هاي مصرف گاز – گازوئيل و برق را بطور چشمگيري كاهش داد.(ديگر نگران هزينه ي قبوض خود نباشيد!)

همچنين هزينه هاي نگهداري و تعميرات اين سيستمها بسيار پائين و در حد صفر است زيرا هيچ قطعه متحركي نداشته و طول عمر كاركرد سيستمها با كيفيت فني بالا تا 20 سال مي رسد. باتوجه به ظرفيت بالقوه كشورمان از نظر انرژي خورشيدي و تعداد ساعات آفتابي بالايي كه در بسياري از نقاط كشور داريم، همچنين مشكلات زيست محيطي و هزينه بالاي سوختهاي فسيلي، لازم است تا از اين فناوري روز دنيا بهره مند شويم.

آبگرمكن خورشيدي
آبگرمكن خورشيدي

 

آ بگرمكن خانگي خورشيدي

جالب است بدانيد كه گرمايش آب و فضا مجموعاً بيش از 80% انرژي را در ساختمان‌ها مصرف مي‌كند و بنابراين بيش از يك سوم كل انرژي مصرفي جهان در جهت گرمايش مصرف مي‌شود. از اين ميان گرمايش آب به طور متوسط 20 تا 30 درصد كل انرژي مصرفي در خانه را مصرف مي‌كند.بنابراين با استفاده از آبگرمكن خورشيدي مي‌توان ساليانه 70% انرژي مورد نياز براي گرمايش آب را تامين كرد.
آبگرمكن خورشيدي

بخش اصلي يك آبگرمكن خورشيدي كلكتور آن است كه خود شامل يك ورق است كه به‌وسيله تابش كلي خورشيد حرارت يافته و حرارت خود را به يك سيال جذب كننده (مانند آب ) كه داخل لوله در حال جريان است، منتقل مي‌كند. رنگ اين ورق هميشه تيره انتخاب مي‌شود و داراي پوشش خاصي است كه بتواند ضريب جذب انرژي را به حداكثر و ضريب پخش را به حداقل برساند. براي رسيدن به دماي بالا، مجموعه ورق و لوله‌ها را در داخل يك جعبه عايق با روكش شيشه قرار مي‌دهند تا از اثر گلخانه‌اي بتوان استفاده كرد.

آبگرمكن خورشيدي

 آبي كه با اين روش گرم مي‌شود، بر اثر اختلاف دما و با گردش طبيعي وارد يك تانك دوجداره شده و آب مخزن را گرم مي‌كند. اين آب گرم شده يا به طور مستقيم به مصرف گرمايش خانوار مي‌رسد و يا توسط يك مبدل حرارتي دماي آب مصرفي خانواده را افزايش مي‌دهد. شكل زير طرح ساده اي از اين آبگرمكن را نشان مي‌دهد:

آبگرمكن خورشيدي

انواع كلكتورهاي خورشيدي

 

كلكتور‌هاي تخت Flat-plate collectors

اين كلكتور ساده‌ترين و پر استفاده‌ترين نوع كلكتور به‌شمار مي‌رود. ساختار آن به شكل يك جعبه مستطيل شكل بوده كه در داخل آن يك صفحه جاذب فلزي از جنس مس يا آلومينيوم با پوششي به رنگ‌هاي خاص است. اين صفحه، جاذب انرژي حرارتي خورشيد است. در زير صفحه، لوله‌هاي كوچكي قرار گرفته كه آب يا سيال انتقال حرارت در آن‌ها جريان دارد. اطراف كلكتور به منظور كاهش اتلاف حرارتي عايق بندي شده است. روي سطح جعبه نيز از پلاستيك شفاف يا شيشه پوشيده شده است.

آبگرمكن خورشيدي

كلكتورهاي تحت خلا Evacuated-tube collectors

اين كلكتور از تعدادي لوله دو جداره شفاف موازي تشكيل شده است كه در داخل آن يك تيوب با پوششي از ماده جاذب قرار دارد. هوا از فضاي بين دو جداره خارج گرديده وخلا ايجاد شده از اتلاف حرارت جلوگيري مي‌كند. مزيت اين نوع كلكتور توانايي در ايجاد دماي بالاتر مي‌باشد.

آبگرمكن خورشيدي

كلكتورهاي سهموي Concentrating collectors

اين كلكتور‌ها سطح آينه اي داشته و براي تجمع انرژي خورشيدي بر روي تيوب جاذب كه شامل سيال انتقال حرارت است، به‌كار مي‌رود.

آبگرمكن خورشيدي

ساختار يا ساختمان آب گرمكن خورشيدي

ساده‌ترين آب گرمكن خورشيدي از يك گردآور تخت (كلكتور) و يك مخزن ذخيره آب تشكيل شده است. شرايط لازم نصب اين آب گرمكن آن است كه قسمت فوقاني گرد آور پايين‌تر از قسمت تحتاني مخزن ذخيره قرار گيرد و حداقل انحراف گرد آور نسبت به سطح افق ، در حدود 20 درجه رو به جنوب انتخاب شود.

طرز كار

ابتدا مخزن آب گرم با آب سرد پر مي‌شود و آب داخل لوله‌هاي گردآور ، هنگامي كه خورشيد روي سطح گرد آور مي‌تابد به تدريج گرم شده و به كندي به طرف مخزن از طرف بالا ذخيره مي‌شود، آب سرد مخزن نيز از طريق لوله ديگربه طرف قسمت پايين گردآور جريان يافته تا زماني كه تابش خورشيدي براي گرم كردن آب كفايت كند، اين عمل ادامه مي‌يابد

 

اجزاء آبگرمكن خورشيدي

يك آبگرمكن خورشيدي از اجزاء زير تشكيل شده است:

1- گردآورنده 2- مخزن ذخيره 3- مبدل گرمايي 4- كنترل كننده هاي اتوماتيك 5- پمپ، لوله ها شيرآلات و اتصالات

آبگرمكن خورشيدي

آبگرمكن هاي خورشيدي پمپدار

اين دستگاه يك آبگرمكن خورشيدي پمپدار است كه به عنوان جبران ساز قابليت استفاده از سوخت گاز را دارا مي باشد. در اين آبگرمكن، مخزن ذخيره در پائين و در داخل ساختمان قرار ميگيرد و بر روي بام تنها كلكتورهاي خورشيدي نصب مي شوند.

مهمترين ويژگيهاي آن به صورت زير است:

 

مخزن دوطبقه

مخزن اين آبگرمكن به صورت دو طبقه است كه در طبقه اول (مخزن خورشيدي) يك مخزن دوجداره و در طبقه دوم (مخزن گازي) يك مخزن تك جداره دودكش دار قرار دارد. جداره دوم مخزن خورشيدي به وسيله لوله هاي ارتباطي با يك يا دو عدد كلكتور كه در بالاي ساختمان نصب مي شود مرتبط مي گردد و به وسيله يك پمپ سيركولاتور كوچك، سيال عامل مابين كلكتورها و جدره دوم مخزن به گردش در مي آيد. اين دو مخزن به وسيله لوله هاي رابط به يكديگر متصل ميباشند.

 

سيستم جبران ساز (كمكي)

در اين آبگرمكن، علاوه بر المنت برقي، در فضاي مابين دو مخزن يك مشعل گازي كوچك قرار داده شده است. آب سرد از شبكه لوله كشي شهري ابتدا به مخزن خورشيدي وارد شده و در مجاورت جدار متصل به كلكتورها گرم مي شود. هنگام خروج آب گرم از مخزن به مصرف، آب از مخزن خورشيدي بوسيله لوله هاي ارتباطي وارد مخزن گازي مي شود. در اين حالت در صورتيكه دماي آب ورودي به مخزن گازي به اندازه كافي توسط بخش خورشيدي گرم شده باشد، سنسور مشعل گازي را گرم نگه داشته و گاز روشن نميشود. اما در صورت كمبود دماي آب ورودي از قسمت خورشيدي، مشعل گازي به صورت اتوماتيك روشن شده و كمبود دماي مورد نياز را جبران مي نمايد.

 

سيستم تخليه (بدون نياز به ضديخ و منبع انبساط)

سيال عامل در اين محصول آب است. در داخل مخزن خورشيدي يك مخزن مخفي به عنوان مخزن تخليه تعبيه شده است. آب گردش كننده در كلكتورها در داخل اين مخزن قراردارد. در زمانيكه پمپ آب با فرمان كنترلر روشن ميشود، بخشي از آب مخزن تخليه به داخل كلكتورها پمپ شده و پس از عبور جداره دوم مخزن، دوباره به مخزن تخليه باز مي گردد. در زمانيكه گردش پمپ با فرمان كنترلر قطع مي شود، آب موجود در كلكتورها به صورت ثقلي به داخل مخزن تخليه باز مي گردد و كلكتورها خالي از آب مي شوند. لذا در زمستانها نيازي به ضد يخ نيست و در تابستانها هم سيستم جوش نمي آورد.

آبگرمكن خورشيدي

ويژگي و مزايا

*حذف بار مخزن از روي پشت بام

*طول عمر بيشتر و اتلاف دماي كمتر

*كارآيي بالا

*زيبايي بيتشر ساختمان (فقط كلكتور بر روي بام است )

*قابليت استفاده از سيستم جبران ساز گازي

*عدم نياز به ضد يخ و منبع انبساط

 

آبگرمكن هاي خورشيدي ترموسيفوني

 

اصل ترموسيفون حرارتي

در يك سيكل بسته از سيال، درصورتيكه قسمتي از مدار كه در ارتفاع پائينتر قراردارد گرمتر از قسمت بالاتر باشد، به دليل اينكه چگالي كمتري دارد به سمت بالا حركت ميكند و تداوم اين اختلاف دما و ارتفاع، باعث ايجاد جريان سيال در اين مدار مي شود و سيال به صورت طبيعي و بدون نياز به پمپ به گردش در مي آيد. به اين نوع جريان سيال، جريان ترموسيفوني مي گويند. 

از اصل ترموسيفون حرارتي، در آبگرمكن هاي خورشيدي استفاده مي شود. بدين نحو كه يك مخزن دوجداره ذخيره آب را در بالاي كلكتور خورشيدي قرارداده و مابين جدار دوم مخزن ذخيره و لوله هاي كلكتور خورشيدي يك مدار بسته تشكيل مي شود. با تابش خورشيد بر روي سطح كلكتور خورشيدي، سيال داخل آن گرم شده و جريان ترموسيفوني مابين كلكتور و مخزن برقرار مي شود. گردش آب گرم در جداره دوم مخزن سبب گرم شدن آب داخل مخزن اصلي مي گردد و آب گرم با فشار در شبكه جاري مي گردد.

حركت ترموسيفون تا زماني كه انرژي خورشيد موجود باشد ادامه دارد. اين حركت با افول خورشيد متوقف مي شود.

عايق

مخزن ذخيره در آبگرمكن هاي ترموسيفوني بايد به خوبي عايق شود تا در طول شب، آب گرم ذخيره شده در آن گرم بماند. همچنين لوله هاي ارتباطي مابين مخزن و كلكتور نيز بايد به خوبي عايق شوند.

ضديخ

در شرايط آب و هوايي سردسير كه روزهايي از سال دماي هوا زير صفر ميرود، بايد براي جلوگيري از يخ زدگي در سيكل بسته كلكتورها از ضديخ مناسب استفاده نمود. 

سيستم جبران ساز

آبگرمكن هاي خورشيدي به منظور جبران كمبود احتمالي انرژي خورشيد، بايد داراي يك سيستم جبران ساز باشند. سيستم جبران ساز در آبگرمكن هاي خورشيدي ترموسيفوني يك المنت برقي است كه در داخل مخزن اصلي قرار دارد و در مواقع مورد نياز به صورت اتوماتيك روشن ميشود. اين المنت برقي داراي يك ترموستات است كه ميتوان دماي دلخواه را توسط آن تنظيم كرد..

 

ويژگي ها و مزاياي اين نوع آبگرمكن ها

ساختار ساده و نصب راحت و سريع

كارآيي بالا با سهم خورشيدي روزانه به طور متوسط 60% داراي المنت برقي با تنظيم دماي دلخواه

اين سيستمها به دو دسته مدار باز و بسته تقسيم مي شوند. در سيستم مدار باز ( سيستم مستقيم ) آب به صورت مستقيم در ميان گردآورنده جاري مي باشد. اين سيستم بسيار ساده، كارا و قابل اطمينان بوده ولي در شرايط آب و هوايي سرد و دماهاي زير صفر درجه كارايي خوبي ندارد، و يخ زدن آب داخل لوله ها ممكن است منجر به پارگي آنها شود. در سيستمهاي مدار بسته ( غير مستقيم ) معمولا سيالي غير از آب كه نقطه انجماد پايين تري دارد ( مانند مخلوط پروپيلن گلايكول و آب ) بكار گرفته مي شود.

اين سيستمها دو چرخه جداگانه دارند كه از طريق يك مبدل گرمايي به يكديگر متصل شده اند، و اين مبدل گرما را از سيال داخل گردآورنده به آب مصرفي منزل منتقل مي كند.

 

مزاياي رقابتي آبگرمكن هاي خورشيدي

آبگرمكن خورشيدي

امروزه كيفيت و كارايي برتر سيستم هاي آبگرمكن خورشيدي براساس ميزان قدرت جذب انرژي تابشي وهمچنين مقدار سطح اتصال ورقه هاي جاذب و لوله هاي متصل به آنها سنجيده مي شود.

*كارايي بالاي كلكتورهاي خورشيدي

*راندمان بالاي كل سيستم آبگرمكن هاي خورشيدي

*حداقل اتلاف حرارتي در كل سيستم

*تامين آب گرم متوسط 60 درجه سانتيگراد و بالاتر (در صورت نياز مشتري)

* استفاده از عايق هاي حرارتي مناسب و مرغوب

*استفاده از المنت برقي جهت گرم كردن آب در روزهاي ابري كامل

*امكان طراحي مطابق با انواع ساختمانهاي مهندسي ساز

*قابليت طراحي بهينه توسط نرم افزارهاي كامپيوتري

*مقاومت كامل در برابر خوردگي

*داشتن گارانتي براي كل سيستم

 

دلايل استفاده از سيستم هاي خورشيدي

*انرژي پاك، ارزان، قابل دسترسي، پايان ناپذير و ذخيره منابع انرژي تجديدناپذير

* جلوگيري از افزايش گرماي كره زمين و حفاظت محيط زيست

*كاهش 60% در هزينه تأمين آب گرم

*قابل استفاده در همه مكانها از قبيل: منازل،مدارس،خوابگاهاي دانش آموزي و دانشجويي،بيمارستانها،استخرها و كارخانجات

*بازگشت سريع سرمايه با توجه به سياست هاي دولت در اجراي هدفمند كردن يارانه ها

*اجراي سريع و آسان و بي نياز از هرگونه تعمير اساسي

*بي صدا ، بي خطر و ايمن

 

 

فرآوري مريم نايب زاده

بخش دانش و زندگي تبيان


منبع :

ifco.ir,energyhouse.ir,net-solar

 

از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

باتري سوختي چگونه كار مي كند؟

دو فرآيند در اين پروژه صورت گرفته است، ابتدا الكتروليز آب و تجزيه آن به اكسيژن و هيدروژن، و سپس تركيب مجدد اين گاز ها و توليد برق. ما به طور مجزا هر كدام را بررسي مي كنيم.

در مدل سازي زير باتري خورشيدي كه در درس گذشته ساختيد به نمايش گذاشته شده است. همانطور كه ملاحظه مي كنيد ابتدا باتري خورشيدي به باتري معمولي وصل مي شود و سپس باتري برداشته مي شود. پس از آن باتري خورشيدي به لامپ (مقاومت) وصل مي گردد.

 

 

الكتروليز آب

الكترودي كه به سر منفي باتري وصل مي شود داراي الكترون هايي است كه توسط باتري هل داده مي شوند. چهار تا از الكترون هاي داخل اين الكترود با چهار ملكول آب تركيب مي شوند. هر كدام از چهار مولكول آب يك اتم هيدروژن توليد مي كنند، و بدين ترتيب دو مولكول هيدروژن (H٢) شكل مي گيرد، و چهار يون منفي-OH نيز باقي مي ماند.

الكتروليز آب

گاز هيدروژن به صورت حباب در اطراف الكترود جمع مي شود، يون هاي منفي از الكترود منفي دور و رانده مي شوند.

در الكترود ديگر كه به قطب مثبت باتري وصل است، الكترون هاي مولكول آب جذب الكترود مي شوند. مولكول آب به دو قسمت، يعني يون مثبت هيدروژن و مولكول اكسيژن تقسيم مي شود. مولكول اكسيژن به صورت حباب در اطراف الكترود جمع شده و يون هيدروژن از الكترود مثبت دفع و رانده مي شود.

الكتروليز آب

يون هيدروژن مثبت با يون منفي-OH تركيب شده و ملكول آب تشكيل مي گردد.

نمونه اي از الكتروليز آب را در فيلم زير مشاهده مي كنيد. به نحوه بوجود آمدن حباب هاي گاز اكسيژن و هيدروژن در اطراف سيم هاي داخل آب توجه كنيد.

براي مشاهده فيلم كليك كنيد.

 

باتري خورشيدي

وقتي ما باتري را بر مي داريم، مولكول هاي هيدروژن كه به صورت حباب به الكترود چسبيده اند، به واسطه عامل فعال كننده (كاتاليزور) پلاتين، به دو قسمت تقسيم مي شوند و يون هيدروژن مثبت (+H) و الكترون ايجاد مي گردد.

باتري خورشيدي

در الكترود ديگر، مولكول اكسيژن كه به صورت حباب به سطح الكترود پلاتين چسبيده است، الكتروني از سطح فلز جذب مي كند، منفي مي شود، سپس با يون مثبت هيدروژن (محلول در آب) تركيب شده و مولكول آب تشكيل مي گردد.

باتري خورشيدي

الكترود اكسيژن به هر مولكول اكسيژن دو الكترون مي دهد. الكترود هيدروژن از هر مولكول هيدروژن دو الكترون دريافت مي كند. بدين ترتيب الكترون هاي الكترود هيدروژن توسط الكترود اكسيژن (كه مثبت است) جذب مي شود. الكترون ها در فلز خيلي راحت تر از آب حركت مي كنند، بنابراين جريان در سيم (و نه در آب) برقرار مي شود. در سيم، جريان مي تواند كار انجام دهد، مثل روشن كردن لامپ، يا حركت حركت عقربه آمپر سنج.

 

بازگشت

دسته ها : علمي
از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

«مجلس پنجم»

 

© اعتدال و ميانه روي در امور عملي

© تطهير لسان

 

 

 

«بسم الله الرحمن الرحيم»

اعتدال و ميانه روي در امور عملي:

حضرت آقا در ادامه بحث طهارت ظاهر فرموده‌اند: «طهارت اعضاء از اطلاق و رها كردن آنها در تصرفات خارج از دائرة اعتدال كه به حسب شرع و عقل معلوم است».

آن سير عملي كه در امور انساني به عنوان معيار شناسانده شده، حد وسط در امور است كه از آن تعبير به اعتدال و ميانه روي نيز مي‌كنند. افراط و تفريط، در تمامي امور مبعّدِ انسان از حقيقتي است كه آدمي آن را به عنوان غايت و نهايت فعل خويش در نظر گرفته بود يعني  در امور روزانه نه افراط حق است و نه تفريط بلكه اعضا و جوارح انسان يك حدّ اعتدالي دارند كه انسان بايد آن را مراعات كند، در غير اين صورت بي طهارت خواهد بود. حال به مثالهايي كه نوعاًبا افراد جامعه مرتبط است مي‌پردازيم.

اگر يك كارگر اصلاً كار نكند تفريط كرده است و همچنين اگر آنچنان كار كند كه به اعضا و جوارح بدنش فشار وارد شود افراط كرده است كه هر دو صورت بي طهارتي است. معناي طهارتِ در كار آن است كه انسان اوّلاً به طور كلي بي كار و بي شغل نباشد كه بيكاري و عزلت نشيني در گوشة منزل بدين عنوان كه اجتماع دنيا زده است و دنيازدگي مرا از توجّه باز مي‌دارد و يا به عناوين ديگر، تفريط است و تفريط در امور مانع از رسيدن آدمي به اهداف والاي انساني است. و ثانياً بيش از حد كار نكند و بر خودش فشار وارد نياورد. يعني روزانه چنان مشغول كسب مال و درآمد نباشد كه از امور ديگر همچون رسيدگي به امورات معقولِ همسر و فرزندان و يا از اموري چون تنظيم حداقل 2 ساعت درسي براي خود باز بماند كه اين افراط است و افراط در امور به هر عنواني كه باشد مذموم بوده و مانع از رسيدن سالك به كمالات متوقّع خويش است.

اعتدال در امر كسب مال و منال براي آسايش اهل و عيال آن است كه طبق فرمايش معصوم انسان روزش را به سه قسم تقسيم كرده و يك قسم آن را به كسب روزي مادي و مابقي را به اموري چون رسيدگي به همسر و فرزندان، تحقيق و تفحص علمي، تفكر در نظام احسن عالم، اظهار عبوديّت در پيشگاه حقيقت نظام هستي و استراحت اختصاص دهد و مراد از طهارت نيز رعايت همين حد اعتدال مذكور است.

به عنوان مثال چشم يكي از اعضاي بدن ما است. از آنجا كه ما در مقام ديدن نمي‌دانيم  چه چيزهايي را در مرتبة انسانيت مجاز به ديدن هستيم و چه چيزهائي را مجاز به ديدن نيستيم شارع مقدس محدودة ديدن چشم را براي ما بيان فرموده است كه چشم مجاز است فقط آنچه را كه در محدودة شرع قرار گرفته، بنگرد و در مقابلِ آنچه كه ديدنش مخالف شرع مقدس است خود را حفظ كند. شرع مقدس نفرموده است: چشم را ببنديد و هيچ چيزي را نگاه نكنيد همانند بعضي از سير و سلوك كنندگان قديم كه در ابتداي راه چشمانشان را كور مي‌كردند. و همين طور نفرموده است كه چشمانتان را باز كنيد و به هر چه مي‌خواهيد نگاه كنيد. شرع كه مبيّن حقائق اسرار نظام هستي است محدودة ديدن را براي ما روشن كرده است. اگر انسان بخواهد با ديدِ بصيرت به موجودات نظام طبيعت شبيه حيوانات، جمادات و آسمان و زمين بنگرد و در آفرينش آنها تفكر و تأمل كند، مجاز است هر چه را كه خواست ببيند، زيرا اين ديدن نه تنها براي او ضرري ندارد بلكه براي او مفيد هم مي‌باشد. در عين حال چشم نبايد بعضي چيزها را نگاه كند، زيرا اگر نگاه كند نفس از حالت اعتدال خارج مي‌شود اگر چه فقط يك نگاه كردن ظاهري باشد. مانند نگاه كردن به نامحرم، نگاه كردن به عورت مرد، نگاه كردن زنها به عورت زنها و ... شخصي كه چشمش را پاك نگاه ندارد خود را از اساس انسانيت دور ساخته است و فقط به اندازة يك حيوان ارزش وجودي دارد، منتهي فرق بين اين شخص وآن حيوان در آن است كه حيوان نمي‌تواند آدم شود ولي اين فرد مي‌تواند به مقام انسانيت نائل آيد.

 

تطهير لسان:

حضرت آقا در ادامة بحث طهارت عبارتي را در خصوص لسان آورده اند و آن اينكه: «و به خصوص لسان رادو طهارت است. يك صمت از مالا يعني و ديگر مراعات عدل در آنچه كه از آن تعبير مي كند كه نه به نقص بيان دربارة آن جائز باشد، و نه وصفش بدانچه كه موصوف بدان نيست».

«صمت از مالا يعني» يعني سكوت از آنچه نبايد بگويد. دهاني كه باز است و هر چه مي خواهد مي گويد به همراه نفسي كه اين دهان و زبان آلت اوست فاقد طهارت اند. مرحوم نراقي در معراج السعاده مي فرمايد: «حتي زن و شوهر نيز حق ندارند در خلوت، حرفهاي زشت و ركيك به همديگر بزنند.» زيرا حيف است از حقيقتي كه بايد از آن نور خارج شود، حرفهاي نامربوط بيرون آيد مراد از صمت ازمالا يعني كه در عبارت آمده است نيز همين است كه انسان نبايد آنچه را كه مورد قصد انساني اش نيست بگويد.

نفس معيار خوبي براي انسان است. ما بايد محسوسات حواس پنجگانه مان را به واسطة بالا رفتن يا پائين آمدن نفس بسنجيم. اگر نفس به واسطة شنيدن كلامي بالا رفت، آن را بيشتر بشنويم. اگر پائين آمد از آن دوري كنيم. بايد ببينيم آنچه را كه مي شنويم سنگين مان مي كند يا نه؟! ما را از حدّ انسانيت مي اندازد يا نه؟! چه بسا افرادي كه با شنيدن يك حرف تا ساليان دراز پشيمان هستند.

مرحوم نراقي (ره) در معراج السعاده روايتي را نقل فرموده اند كه اين روايت بيانگر شرح تكويني ارتباط بين زبان و اعضا و جوارح انسان است. در اين روايت آمده است: اعضا و جوارح هر شخصي روزانه يك گفتگوي تكويني با زبان دارند كه اگر قوي شويم مي توانيم اين گفتگو را بشنويم.

هر روز صبح زبان به اعضاء و جوارح انسان مي گويد، كيف اصبحتم! يعني چگونه داخل صبح شديد و حالتان چطور است؟!

اعضاء و جوارح در جواب مي گويند: اگر تو ما را به حال خود بگذاري امر ما به خير و خوبي است، به تعبير ديگر اعضا و جوارح در جواب زبان مي گويند: اي زبان! ما تو را در بهترين جاي بدنمان قرار داديم و همة ما به همراه فك بالا و فك پائين جمع شده ايم تا دژ محكمي برايت فراهم آوريم تا تو در آن راحت باشي و در اين دژ هيچ ضربه اي به تو اصابت نكند كه اگر ضربه اي وارد آمد يا دندان بشكند و يا چانه از بين برود. خواهشي كه از تو داريم اين است كه در عوض اين همه خدماتي كه در حقت كرده ايم تو مردانگي داشته باش و سكوت كن و حرف نزن كه اگر تو ساكت باشي ما هيچ مشكلي نخواهيم داشت، چرا كه خيلي وقتها تو كلمه اي مي گويي و به جاي تو ما را كتك مي زنند. پس توجه داريد گه بسياري از مشكلات را زير سر زبان است. لذا زبان بايد سكوت كند كه طهارت آن در همين سكوت است.

همانگونه كه عرض شد اين روايت بيان يك مثال نيست، بلكه به واقع هر روز صبح اعضا و جوارح با زبان صحبت مي كنند و از او سكوت مي طلبند. حال اگر خواستيم صحبت كنيم چه بايد بكنيم؟! حديثي از امير المؤمنين «عَلَيهِ السَلام» در «درر الكلم» نقل شده است كه امام فرمودند: «الجاهل عقله و راء لسانه و العاقل لسانه وراء عقله» يعني زبان جاهل جلوي عقلش و زبان عاقل پشت عقلش قرار دارد. و نيز امام علي «عَلَيهِ السَلام» فرمايد: «لسان العاقل و راء قلبه و قلب الاحمق و راء لسانه»؛ يعني دانا تا اول به مشورت نكندو در آن سخن تأمل ننمايد به زبان نياورد و دل نادان در پس زبان اوست، يعني بي مشورت دل و بي‌تفكّر سخن گويد و هرچه به دلش رسد بي تامل به زبان آورد. پس زبان مرد عاقل تابع دل اوست و دل احمق جاهل پيرو زبان او.

زبان شخص جاهل امام و عقلش مأموم اوست برخلاف عاقل كه زبانش مأموم و عقلش امام اوست. دليل فرمودة امام اين است كه عاقل وقتي بخواهد حرفي بزند ابتدا فكر مي كند كه آيا اين حرف را بگويم يا نه؟! وقتي ديد خوب است مي گويد و وقتي ديد خوب نيست سكوت مي كند به خاطر اين كه حرف گفته شده مانند آبي است كه از كاسه ريخته شده و ديگر نمي توان آنرا جمع كرد و به كاسه برگرداند. لذا اگر انسان عاقلانه حرف بزند و ابتدا حرف خود را بسنجد و بعد بگويد، خيال او هميشه آسوده است و هيچگاه پشيمان نمي شود. اما جاهل بر خلاف عاقل بدون فكر و تأمل، سريع حرف را از دهانش پرتاب مي‌كند وبدون فكر صحبت مي كند اين است كه امكان دارد يك عمر پشيمان از گفتة خويش باشد.

اگر مي‌خواهيم بدانيم كه جاهليم يا عاقل، بايد در خودمان بنگريم كه آيا قبل از گفتن انديشه مي كنيم يا نه؟! اين معيار بسيار خوبي است كه هر كسي كه اوّل فكركرد بعد حرف زد عاقل است و هر كه اوّل حرف زد و بعد فكر كرد جاهل است. حتي اگر بخواهد حرف حقّي را بيان كند اما قبل از آن فكر نكند باز هم جاهل است. اين است كه در روايت آمده: «عالم فرزانه كسي است كه وقتي از او سؤالي پرسيدند سريع جواب نگويد، اگر چه جواب سؤال را بلد باشد» بلكه هر عاقلي بايد صبر نموده و مقداري تأمل كند آنگاه كواب سائل را بدهد. علامة بزرگوار نيز در جائي فرموده اند: «حريم جوابِ سؤال، تأمل اوّليه است.» در نتيجه اگر از عالمي سؤالي كرديد و دير جواب شنيديد نبايد ناراحت بشويد، بلكه بدانيد او بدين ترتيب عاقلانه جواب شما را خواهد گفت زيرا عاقلانه نيست جواب سائل را سريع پشت سؤال او بگويند. و (اما در مورد مسابقاتي كه در آنها براي سريع جواب گفتن جايزه اي در نظر مي گيرند بايد گفت كه آنها، براي تقويت قوة حافظه بوده و با مطلب مورد بحث فرق مي كند.)

نكتة ديگر اينكه بعد از تأمل، هنگام جواب گفتن نگوئيد: نظر من اين است و مطلقاً اينگونه كه من مي گويم درست است. بلكه بگويد: احتمال دارد كه اينگونه باشد. يا اينگونه به نظر مي رسد شايد هم در واقع چنين نباشد. (البته اين نكته در همه جا صادق و نيكونيست زيرا بعضي موارد اقتضا مي كند كه انسان محكم و استوار حرف خود را بيان كرده و كلمة شايد و احتمال را به زبان نياورد كه اين نيز جداي از بحث ما است.) در جواب سؤال هميشه ابتدا بايد فكر كنيد و بعد تمام احتمالاتي را كه به نظرتان مي رسد بيان كنيد و بگوئيد: «در جوابتان اين چند احتمال وجود دارد، خودتان فكركنيد و آنچه بهتر است را بيابيد و بدان عمل كنيد.» اينگونه جواب گفتن باعث مي شود كه مخاطبتان هميشه از سفرة شما غذا نخورد بلكه خودش نيز زحمت بكشد و از دسترنج خويش تناول نمايد.

البته لازم به تذكر است كه تمام نكته هاي ياد شده غير از گفتگوي استاد و شاگرد ومولا و بنده و خدا و خلق است كه اينها بحث ديگري دارند. آنهائي را كه بيان كرديم مربوط به گفتگوهاي متعارف بين انسانها مي باشد.

خلاصة بحث اينكه اگر انسان فكر كند و بعد از فكر كردن حرف بزند، به اين حرف اطلاق «ما يعني» مي شود، يعني حرفي كه بر اساس قصد و اراده است كه آن نيز حرفي است كه از زبان عاقل جاري مي شود. اما اگر حرفي بدون فكر رها شود به آن حرف، اطلاق «ما لا يعني» مي شود، يعني حرفي كه بدون قصد و اراده بر زبان آيد كه آن نيز مخصوص جاهل است. اگر چنين است پس جاهل بايد در تمام امور دهانش را ببندد، حتي در مورد حرف حق، مگر اينكه ابتدا در مورد حرفش فكر نموده و بعد آن را بيان كند، كه در اين صورت به او عاقل مي گويند نه جاهل.

حال با توجه به اين ضابطه در اجتماع بگرديد، ببينيد چند نفر عاقل مي‌توانيد پيدا كنيد؟! اينجاست كه آن بزرگوار در شعرش مي فرمايد: در وسط روز آن هنگام كه آفتاب به تمامه نظام عالم را روشن كرده است شمعي به دست مي گيرم و مي‌گردم. وقتي مي پرسند به دنبال چه مي گردي؟ در جواب مي گويم: به دنبال انسان مي گردم تا ببينم به حرف زدنش دقت مي‌كند يا نه؟!

«دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر     

كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست»

طهارت دوم زبان، رعايت كردن عدل است در آنچه كه به زبان مي آورد يعني انسان هر حرفي كه مي خواهد بيان كند حدّ وسط آن را مراعات نمايد. گاهي ما منبري ها را براي صحبت كردن در مجلس ترحيم دعوت مي كنند و دلشان مي خواهد آنچنان از ميّتشان تعريف كنيم كه همگان باور كنند ميت در دوران حياتش به عرش خدا وصل بوده است. و حال اينكه در واقع چنين نبوده است. اينگونه حرف زدن خلاف عدل است و نشان از جاهل بودن سخنگو دارد چرا كه انسان در مقام بيان احوالات كسي نه حق زياده گويي دارد و نه حق كم‌گوئي. اينجاست كه مي بينيد به واسطة يك انتخابات چه قدر از دهان ها نجس مي شود! هر كسي را كه دلشان خواست بالا مي برند و هر كسي را كه نپسنديدند به زمينش مي كوبند. اگر در خودمان دقت داشته باشيم رذائل و معايب بسياري را در خودمان كشف خواهيم كرد.

عمده آن است كه بدانيم همه ما بايد ساليان درازي فقط در مقابل استادي زانو بزنيم تا از او حرف زدن و حرف شنيدن صحيح را بياموزيم كه اگر آدم  بتواند حداقل درست حرف بزند، در بسياري از امور موفق خواهد بود و بركات زيادي نصيبش مي گردد. چنين شخصي با يك كلمه حرف زدن، اجتماعي را متحول مي كند. او جمله اي را بيان مي كند كه حاوي كد و رمزهاي بسيار است كه براي فهم آن بايد دانشمنداني بيايند و روي آن جمله فكر كنند و نظر بدهند و حرفها بزنند.

معمولاً كساني كه دير به حرف مي آيندحرفهاي پخته مي زنند و در مقابل كساني كه تند تند حرف مي زنند و هر چه دلشان خواست مي گويند اگر حرفهاي پنجاه سالة ايشان را غربال بكني شايد حتي پنج كلمة خوب هم نتواني در آن پيدا كني. ائمة اطهار دير حرف مي زدند و به هنگام صحبت ابتدا فكر مي‌كردند كه حضرت آقا صد معني را فقط براي يك حديث شريف: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[1] ذكر كرده اند كه به عنوان رساله اي در هزار و يك كلمه گنجانده شده است. قرآن نيز همين گونه است كه خداوند مي فرمايد: هر كلمه‌اي از قرآن را باطني است و آن باطن را باطني ديگر تا هفت بطن و هر كدام از اين هفت بطن را هفتاد بطن است و هر كدام از اين هفتاد را هفتصد بطن مي‌باشد. حال كه اينگونه است پس بايد حرف زدن را نيز از قرآن بياموزيم كه اين همان طهارت زبان است.

گوش كانال واردات و زبان كانال صادرات ما است و چشم هم كانال صادرات و هم كانال واردات ما مي باشد، يعني ما اگر بخواهيم آنچه را كه در درون داريم ابراز كنيم بايد از مجراي زبان خارج كنيم و اگر بخواهيم آنچه كه در بيرون است به درون وارد كنيم از طريق گوش داخل مي كنيم و چشم عضوي است كه اين هر دو كار را با هم مي كند.

آنچه مهم است اين است كه بدانيم محدودة ادراك اين سه كدام است يعني از ناحية شرع مقدس براي هر يك، ادراك چه اموري مجاز و ادراك چه اموري غير مجاز شمرده شده است.

اجازه دهيد به مناسبت بحث خاطره اي را به محضر مباركتان تقديم نمايم.

شبي در قم در كنار جاده اي ايستاده بودم و منتظر ماشين بودم. بعد از مدتي ماشيني بدون اينكه دستم را براي توقفش دراز كنم، كنارم ايستاد. وقتي سوارش شدم، راننده دست به پيچ صداي ضبط برد و صداي نوار موسيقي پائين آورد، اما ضبط را خاموش نكرده بود و مقداري زمزمة آن به گوش مي رسيد. اندكي كه گذشت خود راننده از من سؤال كرد كه آقا گوش دادن موسيقي چه حكمي دارد؟ حرام است يا حلال؟ من مقداري سكوت كردم و بعد به او گفتم: فرض بفرمائيد گوش دادن به اين صداها حلال است و حرام نيست من فقط سؤالي از شما دارم و آن اينكه آيا حيف نيست گوش مبارك شما به چنين صدايي گوش دهد و چنين صوتي را بشنود؟آيا حيفتان نمي آيد كه گوش پاك و طاهر شما با شنيدن چنين صداي ناپاكي، نجس و آلوده گرددو شما را از مقام شامخ انسانيت تنزل دهد؟! اينجا بود كه ديدم راننده شرمنده شد و بار ديگر دستش را دراز كرد و كلاً ضبط را خاموش كرد. ما بايد بدانيم كه خيلي از چيزها حلال است اما حليّت شيء دليل بر انجام آن نمي باشد. مثلاً براي ما جفتك زدن در خيابان حلال است اما با اين حال هيچ وقت به ذهنمان خطور نكرده كه يك بار اين كار را انجام دهيم. زيرا اگر دقّت كنيم مي بينيم كه اين عمل تا حد زيادي آبروي انسان را به خطر مي اندازدو ديگران مي گويند فلاني ديوانه شده است. با اينكه جفتك زدن هم كار حرامي نيست. پس تصديق مي‌فرمائيد حليّتِ فعل، دليل انجام آن نيست.

در شريعت اسلامي حدود بعضي از افعال معين شده است مثلاً شارع مقدس انجام بعضي از كارها را بر ما واجب كرده است همانند نماز و روزه و زكات و حج و امر به معروف و نهي از منكر و ... و نيز انجام بعضي از كارها را بر ما حرام كرده است همانند دروغ گفتن، غيبت كردن، تهمت زدن ونگاه به نامحرم كردن و دزدي كردن. همچنين بعضي از افعال را مستحب برشمرده است، مثل اينكه فرموده نگاه به آيات قرآني مستحب است و در مقابل آن بعضي از افعال را مكروه داشته است همانند اين كه به ما فرموده در مسيري كه به واسطة قدم نهادن در آن برايتان سوءظن حاصل مي شود گام ننهيد و ... همينطور بسياري از كارها را مباح مقرر داشته است يعني افعالي كه انجام دادن و ندادن آنها فرقي براي شارع مقدس نمي كند.

در آنجاها كه خود شارع حدود را مشخص فرموده تكليف ما روشن است. اما آنجاها كه شارع انجام يا ترك فعل را به عهدة خود ما گذاشته بايد ابتدا فكر و تأمل كنيم كه انجامش بدهيم يا نه! اينجاست كه عقل عاقلان و جهل جاهلان مشخص مي گردد.

آقاي كشاورز تو كه از صبح تا غروب مواظب زمينت هستي و دقت داري كه پر آب يا كم آب نشود پس چرا در مورد زبانت دقت نداري و هر چه را مي‌گويي؟ به چه دليل گوش نازنين خود را باز مي كني و هر چه را مي شنوي؟ مگر جان جنابعالي مزرعه ات نيست؟ مگر حقيقت و نفس ناطقة تو بذر و مزرعة خدائي نيست؟ چرا موقع بذر افشاني اين زمين بي دقتي مي كني؟ اگر ما به همان مقدار كه مواظب كِشت خود هستيم به فكر خودمان بوديم، از جان خود استفادة بسياري مي برديم. چرا مواظب جانمان نيستيم در حالي كه مارها و عقربها دارند آن را از بين مي برند؟! چرا آنها را مرزباني نمي كنيم؟ چرا در اين گونه امور فراموشــي داريم؟ مگــر تــاكنون نـداي «و لا تكونوا كالّذين نسواالله فانسيهم انفسهم» را نشنيده ايم؟! چرا اينقدر خود را فراموش كرده ايم؟

نكته اي را كه لازم مي‌بينم تذكر دهم آن است كه طهارت و نجاساتي كه در اينجا مطرح است غير از نجاست و طهارتي است كه در فقه مورد بحث قرار مي‌گيرد. وقتي مي گوييم هر كس زياده گوئي كند دهانش نجس است و آنكه با عقل شروع به حرف زدن كند دهانش پاك است، اين طهارت و نجاست غير از طهارت و نجاست در محدودة فقه است. اينها نجاسات اخلاقي و انساني هستند كه اگر كسي چشم دلش باز شود دهان زياده گو را مي بيند كه نجس شده، اگر چه حرف حقي بزند. اگر خداي ناكرده شخصي صبح تا غروب دهانش را براي حرفهاي بي مفهوم و بي معنا بچرخاند چه بسا در هنگام نماز، اهل دلي او را ببيند كه از دهانش بوي كثيف بيرون مي آيد. و يا چه بسا فرشته اي در همان جا نازل شود و نماز او را به حساب گناه بنويسد. زيرا فرشته ها نيز آن بو را حس مي كنند لذا نمازگذار خيلي بايد مواظب دهانش باشد تا آن را هميشه پاك نگه دارد. وقتي كه به نماز مي ايستد و «بسم الله الرّحمن الرّحيم» مي گويد اين كلام او بايد از كانال پاك و صحيحي عبور كند. زيرا گاهي آب پاك است اما چون مجرا و كانالي كه آب از آن عبور مي كند آلوده است، آب نيز آلوده مي شود. «بسم الله الرّحمن الرّحيم» پاك است اما از آنجا كه دهان و زبان نمازگذار آلوده است، حتي اين آية شريفه نيز با گذر كردن از آن مجرا از پاكي به درآمده و آلوده مي شود. لذا نمازش هيچ نتيجه نمي دهد و يا يك ماه هم روزه مي گيرد اما حال روز اوّلش با روز عيدش تفاوتي نمي كند. اينجا است كه معلوم مي شود مجري آلوده بوده و طهارت نداشته. لذا فرموده اند: روزه دار حق غيبت كردن و دروغ گفتن و تهمت زدن ندارد.خداوند سبحان به همگان توفيق علم و عمل عطا بفرمايد.

«و الحمدلله ربّ العالمين»

      پايان جلسه پنجم

 



1-غررو درر واژة عَرَفَ 

از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

باتري دستي

اهداف

آشنايي با ابزارهاي اندازه گيري الكتريكي

آشنايي با فرايند توليد جريان

آشنايي با مفهوم اختلاف پتانسيل

آشنايي با عملكرد باتري ها

 

وسايل لازم

يك ميكرو آمپرمتر DC كه بتواند تا 100 ميكرو آمپر را بخواند.

يك سطح آلومينيومي و يك سطح مسي، كه هر كدام حدوداً در ابعاد دست شما باشند.

دو سيم الكتريكي سري كه هر دو در انتهايشان يك انبر سوسماري داشته باشند.

اختياري: ورودي ولت متر FET ( وسيله اي الكتريكي كه به عنوان كنترل كننده جريان متغير به كار مي رود. ) كه بتواند تا 2 ولت را اندازه بگيرد. يك قطعه چوبي يا يك سطح غير فلزي، سطوحي ساخته شده از سايز فلزات نظير سرب و روي ( فولاد گالوانيزه )

 

طرح درس
باتري دستي

وقتي شما دست هايتان را روي سطوح فلزي مي گذاريد شما و اين سطوح يك باتري تشكيل مي دهيد.

در اين درس آزمايشگاهي شما مي توانيد با ابزارهاي بسيار ساده، همراه دانش آموزان يك باتري ايجاد كنيد كه البته جريان ضعيفي را ايجاد مي كند.

هر دو سطح فلزي را روي يك قطعه چوب نصب كنيد يا آن ها را به يك سطح غير فلزي ببنديد ( اگر نخواستيد لزومي ندارد دو فلز را نصب كنيد، مي توانيد سيم ها را به شكلي كه در پايين توضيح داده مي شود وصل كنيد و سپس هر يك از سطوح فلزي را در دست بگيريد. )

اين وضعيت اين امكان را مي دهد كه بتوانيد به سادگي جاي سطوح فلزي را با هم عوض كنيد.

با استفاده از انبرهاي سوسماري، يكي از سطوح فلزي را به يكي از پايانه هاي آمپرمتر وصل كنيد و فلز ديگر را به پايانه ي ديگر. در اين مرحله مهم نيست كه كدام فلز به كدام پايانه متصل باشد.

 

شرح آزمايش:

از دانش آموزان بخواهيد هر دستشان را روي يك سطح فلزي بگذارند.باتري دستي

در اين مرحله، شما بايد تغييري در آمپرمتر مشاهده كنيد. اگر آمپرمتر جريان الكتريكي را نشان نداد، به سادگي محل اتصالات را جا به جا كنيد. سطح سربي را به پايانه اي وصل كنيد كه قبلاً آلومينيوم به آن متصل بود و برعكس. اگر هم چنان جرياني مشاهده نشد، اتصالات و سيم كشي ها را كنترل كنيد. اگر جرياني توليد نمي شود، سعي كنيد سطوح را با مداد پاك كن يا پشم تميز كنيد تا اكسيد روي فلزات از بين برود.

آزمايش بالا را با سطوحي كه به يك ولت متر متصل است تكرار كنيد. براي اين كه جريان خوانده شده دقيق باشد، شما به يك ورودي ولت متر نياز داريد.

از يك نفر بخواهيد تا يك دستش را روي سطح مسي بگذارد و از شخص ديگري نيز درخواست كنيد تا يك دستش را روي سطح آلومينيومي قرار دهد، به آن ها بگوييد دست هاي آزادشان را به هم بدهند.

 

شرح پديده:

وقتي شما به سطوح فلزي دست مي زنيد يك لايه بسيار نازك عرق كه روي دست شما وجود دارد، مانند اسيد باتري عمل كرده و با سطوح مسي و آلومينيومي واكنش نشان مي دهد. در يكي از اين واكنش ها، دست شما الكترون هاي حاوي بار منفي را از سطح مسي دور كرده و آن را مثبت مي كند. در واكنش ديگر، دست شما الكترون ها را از سطح آلومينيومي مي برد و باعث مي شود تا آلومينيوم بار منفي پيدا كند.

اين اختلاف در بارهاي ميان دو سطح فلزي عامل ايجاد حركت بارهاي الكتريكي يا جريان الكتريكي مي شود. از آن جا كه الكترون ها مي توانند آزادانه در فلز حركت كنند الكترون هاي اضافي روي سطح آلومينيوم از طريق آمپرمتر عبور كرده تا خود را به سطح مسي برسانند. ( در فلزات، بارهاي مثبت قادر به حركت نيستند. ) در بدن شما هم يون هاي مثبت و منفي متحرك هستند. الكترون هاي منفي از طريق دست شما كه روي مس است از بدنتان عبور كرده و به دستي كه روي آلومينيوم قرار دارد مي رسد. در همان زمان يون هاي مثبت در جهت مخالف در حركت هستند. تا زماني كه واكنش ها ادامه دارد، بارها در جريان هستند و آمپرمتر جريان كمي را نشان مي دهد.

بدن شما در برابر جريان مقاومت نشان مي دهد. بيشتر مقاومت مربوط به پوست شما مي شود. با خيس كردن پوستتان مي توانيد مقاومتتان را كاهش دهيد و جريان عبوري از آمپرمتر را بيفزاييد. اگر دو نفر دست هايشان را بگذارند مقاومت بيشتر از مقاومت يك نفر مي شود و جريان عبوري كاهش خواهد يافت.

اگر شما اتصال يكي از سيم ها را با آمپرمتر قطع كنيد، آلومينيوم بار منفي پيدا مي كند زيرا الكترون هاي انباشته شده روي آلومينيوم نمي توانند از اين فاصله بين سيم ها عبور كنند. از آن جا كه دست شما الكترون ها را از روي مس جدا مي كند، فلز بار مثبت خواهد يافت. اين بارهاي انباشته شده ولتاژي را ايجاد مي كنند كه اگر ولت متر را با ميكرو آمپرمتر جايگزين كنيد، قابل اندازه گيري خواهند بود.

بيشتر باتري ها از دو فلز متفاوت و يك محلول الكتروليت تشكيل مي شوند كه اين محلول بارهاي انباشته و در نتيجه يك ولتاژ را ايجاد مي كند. ( در اين آزمايش، عرق دستتان نقش يك محلول الكتروليت را دارد. ) وقتي پايانه هاي باتري به يك سيم متصل مي شوند، اين ولتاژ يك جريان توليد مي كند.

شما مي توانيد براي ايجاد جريان در مدارتان از جفت فلزهاي متفاوت استفاده كنيد. موفقيت شما در انجام آزمايش هنگام استفاده از انواع مختلف فلزات، بستگي به پتانسيل الكتريكي فلزات دارد، يعني ميزان توانايي آن ها در به دست آوردن و از دست دادن بارهاي الكتريكي. فلزات مختلفي را امتحان كنيد تا ببينيد كدام يك بيشترين جريان را نشان خواهد داد. جدول سري نيروي محركه الكتريكي فلزات ( كه در هر كتاب درسي شيمي پيدا مي شود. ) پتانسيل الكتريكي همه فلزات را نشان مي دهد و به شما اين امكان را مي دهد تا پيش بيني كنيد كدام فلزات براي ساخت يك باتري دستي به خوبي عمل خواهند كرد.

گاهي مي توانيد با دو سطح فلزي كه يكسان هم هستند، جريان توليد كنيد. هر فلز در سطح اش پوشش اندكي از اكسيدها، نمك ها و روغن ها را دارد. اين پوشش ها تغييرات ناچيزي در سطح فلزات ايجاد مي كنند كه مي تواند ايجاد يك جريان الكتريكي كند. احساس ناخوشايند ناشي از برخورد دندانه هاي چنگال با براده هاي فلزات، فرآيند روكش دادن ( آبكاري ) فلزات، آندهاي خورد شده اي كه براي حفاظت از بدنه كشتي ها و پل هاي آهني به كار مي رود، مجموعه دي الكتريك هايي است كه براي جلوگيري از خراب شدن لوله كشي هاي آهني و مسي مورد استفاده قرار مي گيرد، همگي نمونه هايي از انتقال بار در فلزات مي باشند.

دسته ها : علمي
از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد
تازه هاي پژوهش

پديد آورنده : نامشخص ، صفحه 120

خانه و خانه داري / تازه ها

داروي ضد ميگرن در كشور توليد شد

مدير واحد علمي شركت داروسازي «پورسينا» از توليد جديدترين داروي ضد ميگرن در كشور خبر داد.

داروي «سوماتريپتان پي اس ـ 50» براي بيماراني كه به مسكّن هايي از قبيل استامينوفن، آسپرين و ايپوپروفن پاسخ نمي دهند، مورد استفاده قرار گرفته و در كاهش تعداد دفعات و شدت حملات ميگرني بسيار مؤثر است.

اين دارو كه از پرفروش ترين داروهاي جهان است، با انجام آزمايش هاي مقايسه اي دارويي توليد شده و با معتبرترين نمونه خارجي مطابقت مي كند.

علاوه بر صرفه جويي ارزي با ساخت اين دارو در كشور، افراد مبتلا به ميگرن مي توانند به راحتي از آن استفاده كنند.

بيماري ميگرن در زنان چندين برابر مردان است و در حال حاضر در ايران تبديل به يكي از معضلات خانواده ها شده است.

يادگيري رياضي آسان مي شود

يك مبتكر بروجردي وسيله اي آموزشي و سرگرم كننده به منظور يادگيري هر چه بيشتر درس رياضي ابداع كرده است.

«فتح اللّه شريفي» مبتكر اين وسيله آموزشي كه ظرف مدت يك ماه آن را تهيه كرده است گفت: در اين وسيله بازي كه به طريق بازي مار و پله انجام مي شود، مفاهيم درس رياضي در دوره ابتدايي از جمله مفاهيم عدد، چهار عمل اصلي رياضيات، مساحت و محيط اَشكال هندسي، قوانين مربوط به خط، پاره خط، نيمساز و چگونگي درجه بندي زاويه ها با استفاده از مهره هاي رنگي و يك عدد تاس بازي به دانش آموزان آموزش داده مي شود.

وي افزود: اين وسيله با همكاري و استفاده از نظريات چندين روان شناس در كشور طراحي شده كه يادگيري درس رياضيات را براي دانش آموزان آسان تر خواهد كرد. اين وسيله آموزشي پس از تأييد در وزارت آموزش و پرورش در مركز ثبت اختراعات كشور ثبت شده است.

زنان دوقلو زودتر يائسه مي شوند

پژوهشگران معتقدند احتمال يائسگي زودرس در زنان دوقلو چهار برابر ساير زنان است.

كارشناسان اميدوارند علت مولكولي تفاوت هاي دوقلو را بيابند. يائسگي زودرس در دوقلوهاي همسان در فرآيند تقسيم جنين رخ مي دهد.

يك درصد زنان در كل جمعيت جهان تا 40 سالگي يائسه مي شوند اما اين رقم در مورد دوقلوها 5 درصد است. تا 45 سالگي بيش از 15 درصد دوقلوها يائسه مي شوند؛ اين ميزان در مورد كل جمعيت زنان 5 درصد است.

از آنجا كه ميزان يائسگي زودرس در بين دوقلوهاي همسان و غير همسان مشابه است محققان علت آن را ناشي از عوامل ژنتيكي نمي دانند.

افزايش مرده زايي

با مصرف زياد قهوه در دوران بارداري

محققان دانماركي اعلام كردند كه مصرف روزانه هشت فنجان قهوه يا بيشتر در دوران بارداري خطر سقط جنين خود به خود و يا مرده زايي در زنان باردار را افزايش مي دهد.

محققان دريافته اند كه مرده زايي در ميان زنان بارداري كه زياد قهوه مي نوشند نسبت به زنان بارداري كه عادت به نوشيدن قهوه ندارند به مراتب بيشتر است.

اين تحقيقات كه توسط يك پزشك دانماركي و دستيارانش صورت گرفته نشان مي دهد كه مصرف زياد قهوه احتمال مرده زايي را در دوران حاملگي تا 59 درصد افزايش مي دهد.

همچنين در زنان بارداري كه روزانه بين 4 تا 7 فنجان قهوه مي نوشند احتمال مرده زايي 33 درصد افزايش مي يابد. در بسياري از مطالعات مشخص شده است نوشيدن قهوه اثرات نامطلوبي براي بارداري دارد. مكانيسم هاي فيزيولوژيكي خاصي وجود دارد كه از طريق آنها كافئين موجود در قهوه ممكن است به جنين آسيب برساند.

واكسن جديد سرطان رحم كشف شد

پزشكان مراكز تحقيقاتي اروپا در كاري مشترك موفق به كشف واكسن جديد جلوگيري از سرطان رحم شدند.

اين واكسن كه «گارداسيل» نام دارد مي تواند از سنين نوجواني تا بلوغ به زنان و هم مردان تزريق شود. اين واكسن تا پنج سال بدن را در برابر ويروس ايجاد اين سرطان ايمن مي سازد.

سرطان رحم در بسياري از كشورهاي جهان از بيماري هاي رايج و خطرناك زنان است كه سالانه دهها هزار نفر به آن مبتلا مي شوند و بيش از 30 درصد از آنها فوت مي كنند.

مصرف داروهاي ضد صرع در دوران بارداري

خطرناك است

مصرف داروهاي ضد افسردگي و ضد صرع در حاملگي مي تواند منجر به بروز بدشكلي هاي جمجمه در جنين شده و ناهنجاري «كرانيوستوزيس» را افزايش دهد.

جمجمه پنج استخوان ظريف دارد كه در محل هايي موسوم به «سوچور» به هم متصل مي شوند. زمان تولد نوزاد، استخوان هاي جمجمه به طور كامل به هم متصل نيستند. به اين ترتيب فضاي كافي براي رشد و نمو مغز و سر كودك فراهم مي شود. بعد از دو سالگي اين درزهاي استخواني جوش مي خورند.

هنگامي كه اين درزهاي استخواني زودتر از موعد جوش بخورد شكل جمجمه از حالت طبيعي خارج مي شود و بدشكلي موسوم به «كرانيوستوزيس» ايجاد مي شود.

زمان شروع اين اختلال از دوران جنيني است ولي در زمان تولد و يا بعد از آن خود را نشان مي دهد. مصرف داروهاي ضد صرع توسط مادران تا هفت برابر اين خطر را در جنين افزايش مي دهد. مصرف داروهاي ضد افسردگي در سه ماهه اول حاملگي نيز باعث ايجاد چنين اختلالي در جنين مي شود.

شيردهي زنان براي سلامتي آنان مفيد است

محققان دريافته اند تغذيه كودك با شير سينه مادر خطر ابتلا به ديابت نوع دو را براي مادر 15 درصد كاهش مي دهد و اگر اين تغذيه بيش از يك سال ادامه يابد خطر ابتلا در مادر بيش از اين مقدار كاهش مي يابد.

اين محققان دانشگاه هاروارد همچنين اعلام كرده اند زناني كه براي جلوگيري از ترشح شير سينه دارو مصرف مي كنند بيشتر با خطر ابتلا به ديابت نوع دوم مواجه هستند.

پزشكان اين دانشگاه گفتند پيش از اين گمان مي كردند شير مادر فقط براي كودكان مفيد است در حالي كه دريافته اند شيردهي براي خودِ مادرها هم خوب است. زني كه فرزندش را شير مي دهد براي توليد شير بايد روزانه 500 كالري انرژي مصرف كند كه معادل 6 تا 8 كيلومتر دويدن است.

شيمي درماني

به قدرت باروري اغلب زنان آسيب نمي رساند

بر اساس تحقيقات انجام شده تنها 15 درصد زنان قدرت باروري خود را متعاقب شيمي درماني از دست مي دهند و سايرين مي توانند پس از اتمام دوره درمان صاحب فرزند شوند.

نوع ماده اي كه در شيمي درماني استفاده مي شود با يائسگي زودرس متعاقب آن ارتباط زيادي دارد اما در نهايت مي توان اميدوار بود پس از گذشت دوره اي، فرد قدرت باروري خود را مانند سابق باز يابد.

محققان معتقدند كه نبايد تنها به علت از دست رفتن توانايي باروري زنان از انجام شيمي درماني در آنان خودداري كرد و به هورمون درماني پرداخت زيرا آمار بيانگر اين نكته است كه روش مزبور چندين برابر بيش از شيمي درماني موجب قطع قاعدگي زنان و نازايي آنها مي شود.

زنان چاق در معرض ابتلا به سنگ كليه

چاقي و اضافه وزن سبب افزايش خطر ابتلا به سنگ كليه مي شود. طبق تحقيقات انجام گرفته، بافت چربي توانايي بدن را براي پاسخگويي در برابر انسولين كاهش مي دهد و اين امر سبب آماده شدن بدن براي ابتلا به سنگ هاي كليوي مي شود.

پژوهشگران معتقدند زنان به طور طبيعي 50 درصد كمتر از مردان در معرض خطر ابتلا به سنگ كليه هستند ولي در زنان چاق اين موضوع بر عكس است آنان در معرض اين بيماري قرار دارند.

كودكان باهوش بيشتر عمر مي كنند

بررسي هاي پژوهشگران آمريكايي نشان مي دهد كودكاني كه از ضريب هوشي بالايي برخوردارند بيشتر از ديگران عمر مي كنند.

در اين پژوهش كه از سوي يك پژوهشگر آمريكايي بر روي افراد مسني كه در دوره كودكي از ميزان هوشي بالايي برخوردار بوده اند انجام شده، نشان مي دهد افرادي كه از معدل هوشي 163 درجه برخوردارند طول عمر بيشتري نسبت به سايرين دارند، البته افرادي با اين ميزان هوشي بسيار كم هستند. به رغم اينكه هنوز ارتباط بين ضريب هوشي و طول عمر مشخص نيست، اما درآمد و وضعيت اجتماعي افراد نيز در اين امر بي تأثير نيست.

پژوهش هاي مشابهي كه اخيرا روي آمريكايي ها با سطح هوشي يكسان با سطح اختلاف بالاي درآمد خانوادگي انجام شده نشان مي دهد كه ضريب هوشي افراد با مشكلات بهداشتي، اوضاع اقتصادي و اجتماعي ارتباط دارد.

عصباني شدن بهتر از ترسيدن است

در شرايط پر اضطراب و پر تنش زندگي، داشتن يك چهره عصباني بهتر از چهره وحشت زده و هراسان است.

مطالعات اخير نشان مي دهد افرادي كه در موقعيت هاي پر تنش زندگي عصبانيت بر آنها غلبه مي كند كمتر از افرادي كه در اين شرايط وحشت زده مي شوند به بيماري هايي همچون فشار خون بالا كه از عواقب جانبي استرس است، دچار مي شوند.

مصرف كيوي قرمز انسان را

در مقابل بيماري هاي قلب و سرطان محافظت مي كند

محققان مي گويند كيوي قرمزرنگ حاوي مقادير زيادي مواد آنتي اكسيدان است و مي تواند انسان را در مقابل بيماري هاي قلب و عروق و سرطان محافظت كند.

گروهي از محققان ايتاليايي مي گويند نوعي كيوي كه به تازگي پرورش داده شده قرمزرنگ و حاوي مقادير زيادي «انتوسيانين» است كه خواص ضد اكسيدان بسيار قوي دارد.

به گفته محققان به طور كلي كيوي از جمله ميوه هاي مورد علاقه بسياري از مردم است كه مقادير زيادي از مواد مغذي را در خود جاي داده است. وجود مواد آنتي اكسيدان از آسيب سلول ها و بروز سرطان ها جلوگيري مي كند. همه انواع كيوي داراي مواد آنتي اكسيدان هستند.

مصرف سبزي

مسموميت و فشار خون حاملگي را كاهش مي دهد

بر اساس مطالعات انجام شده، استفاده مداوم زنان باردار از ميوه سبزي، احتمال ابتلاي آنها به مسموميت و فشار خون حاملگي را كاهش مي دهد. فشار خون بالاي زنان باردار ضمن ايجاد مسموميت حاملگي (پره اكلامپسي) خطراتي همچون سقط جنين را نيز به همراه دارد.

ابتلا به سرطان بر اثر زياد رنگ كردن موي سر

رنگ كردن بي رويه موها موجب افزايش خطر ابتلا به سرطان مي شود و اين مسئله در بين بانوان بيشتر ديده مي شود.

بر اساس يافته هاي پژوهشگران بين مواد رنگ مو و ابتلا به سرطان مثانه ارتباط وجود دارد. بر اساس اين تحقيقات ثابت شده است «آريل آمين» كه جزء اصلي تشكيل دهنده مواد رنگ مو است، مي تواند سرطان زا باشد.

زناني كه يك بار در ماه موهاي خود را رنگ مي كنند پس از يك سال، دو برابر بيشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان مثانه قرار مي گيرند. بنابراين پس از 15 سال خطر ابتلا به اين بيماري بيش از 30 برابر نسبت به ديگران افزايش مي يابد.

داغ كردن مكرر روغن فشار خون مي آورد

تحقيقات نشان مي دهد تعداد دفعاتي كه از روغن هاي مخصوص آشپزي استفاده مي شود مي تواند بر سلامت بدن تأثير بگذارد.

محققان دريافته اند كساني كه در تهيه غذا از روغن هايي استفاده مي كنند كه چندين بار مصرف شده است بيشتر از كساني كه روغن تازه به كار مي برند ازدياد فشار خون پيدا مي كنند.

اين محققان دريافتند كساني كه در تهيه غذا از روغن گل آفتاب گردان استفاده مي كنند با افزايش خطر ازدياد فشار خون روبه رو هستند در حالي كه روغن زيتون از بروز فشار خون جلوگيري مي كند.

پزشكان توصيه مي كنند كه در تهيه غذا تا حد امكان از روغن زيتون استفاده شود و هر نوع روغني بعد از دو يا سه بار مصرف دور ريخته شود. اگر چه روغن زيتون عموما ماده سالمي محسوب مي شود و ديرتر از ساير روغن ها فاسد مي شود اما نتايج مطالعه نشان مي دهد حتي داغ كردن مكرر روغن زيتون هم باعث از بين رفتن آثار سلامت بخش اين ماده غذايي مي شود.

نخستين ماشين لباسشويي بدون آب ساخته شد

دانشجويان دانشگاه ملي «سنگاپور» براي نخستين بار موفق به طراحي و ساخت يك ماشين لباسشويي شدند كه بدون استفاده از آب كار مي كند.

دانشجويان طراح و سازنده اين ماشين لباسشويي اعلام كردند كه يكي از مهم ترين نكات ويژه آن پاك شدن لكه ها از لباس ها در مدت تنها چند دقيقه است.

به گفته آنان در ساخت اين ماشين لباسشويي ويژه از يون هاي منفي، هواي فشرده و دئودورانت هايي جهت تميز شدن هر چه بيشتر لباس ها استفاده شده است.

اين دانشجويان اعلام كردند كه در صدد بودند تا با استفاده از هواي فشرده چنين ماشين لباسشويي اي بسازند. ويژگي اين دستگاه خاصيت باكتري زدايي آن است.

واكسن جديد ذات الريه توليد شد

محققان كانادايي موفق به ساخت واكسن جديد ذات الريه از نوع «استرپتوكوكي» شدند.

به گفته پژوهشگران اين واكسن ابتلاي كودكان زير دو سال را تا 80 درصد و افراد بالاي 60 سال را تا 60 درصد به انواع مختلف اين بيماري كاهش مي دهد. همچنين اين واكسن مي تواند به كاهش مرگ و مير ناشي از آنفلوانزا نيز كمك كند.

«ذات الريه استرپتوكوكي» نوعي عفونت باكتريايي است كه علت اصلي گوش درد، ذات الريه و مننژيت است.

مصرف ماهي مانع بازگشت سرطان است

تحقيقات انجام گرفته بر روي خواص گوشت و روغن هاي ماهي نشان مي دهد كه مصرف اين مواد غذايي عامل مهمي در پيشگيري از ابتلا، تسريع در درمان و همچنين ممانعت از بازگشت سرطان در افراد مبتلا به اين بيماري است.

هم اكنون سرطان بعد از بيماري هاي قلبي و عروقي و حوادث رتبه سوم عامل مرگ و مير در كشور است و اصلاح رژيم غذايي بعد از كنترل دخانيات، دومين عامل كنترل سرطان است.

زعفران ضد افسردگي است

طبق تحقيقات انجام شده اثر ضد افسردگي زعفران در حد داروهاي «ايمي پرامين» و «فلوكستين» مورد استفاده در درمان بيماري افسردگي است.

اثر ضد افسردگي زعفران يكي از فوايد بسيار اين گياه در درمان بيماري ها است. گياه زعفران به عنوان شادي آور، آرامبخش، خواب آور و توانبخش قلب در طب سنتي مطرح است.

برنج ضد آلرژي توليد شد

محققان ژاپني برنج تازه اي توليد كرده اند كه مي تواند مانع از بروز عوارضي مانند تب، عطسه، سرفه و ديگر ناراحتي هاي ناشي از آلرژي شود.

به اعتقاد آنان از اين برنج مي توان براي تكميل روش هاي مؤثرتر و كم عذاب تري براي درمان حساسيت افراد به انواع مواد آلرژي زا استفاده كرد.

در حال حاضر براي درمان حساسيت از تزريق هاي مكرر استفاده مي شود، اما اشكال اين روش علاوه بر دردناك بودن تزريق ها در آن است كه در موارد نادري مي تواند موجب بروز شوك هاي شديد در افراد شود و آنها را از پاي در آورد.

كلم از بروز سرطان ريه پيشگيري مي كند

خوردن سبزيجات از دسته كلم ها، مي تواند خطر ابتلا به سرطان ريه را در كساني كه زمينه هاي ژنتيكي مستعدي براي ابتلا به اين بيماري دارند كاهش دهد.

خوردن انواع كلم حتي يك بار در هفته 72 درصد احتمال ابتلا به سرطان ريه را كاهش مي دهد.

بيش از 70 درصد افراد در ژنوتيپ خود دو گونه غير فعال از ژن هاي مولد سرطان ريه دارند. اين دو ژن به طور طبيعي بدن را از سم هاي خاصي محافظت مي كند.

سبزيجاتي مانند انواع كلم سرشار از ماده «ايزوتيوسيانيت» است و به طور طبيعي با آنزيم هايي كه اين دو ژن مي سازند باعث پيشگيري از ابتلا به سرطان ريه مي شود.

دسته ها : علمي
از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

«مجلس چهارم»

 

© مراتب طهارت: طهارت ظاهري- طهارت بدني

© طهارت حواس - زبان

© طهارت چشم

© طهارت در هنگام انعقاد نطفه

 

«بسم الله الرحمن الرحيم»

مراتب طهارت:

طهارت ظاهري «طهارت بدن»

همانطوري كه بين ظاهر و باطن عالم مناسبت وجود دارد و اين ظاهر و باطن از هم تأثير مي‌پذيرند، بين روح و بدن انسان نيز ارتباط تام و كاملي برقرار است كه هم بدن در روح تأثير مي‌كند و هم روح در بدن. اگر طهارت هم در مرتبة بدن و هم در مرتبة روح مراعات شود، تأثير بسيار زيادي در انسان خواهد داشت. اين است كه براي آدمي هم طهارت ظاهري (مانند طهارت بدن و لباس) و هم طهارت باطني كه طهارت در مقام نفس، عقل، خيال، وهم، سِرّ و باطن است، نياز مي‌باشد.

طهارت بدن را بايد مقدمة پاكي روح قرار داد و لذا حضرت آقا در ابتداي بحث طهارت فرموده اند: «طهارت بدن از ادناس و قاذورات و طهارت حواس از اطلاق و رها كردن آنها در ادراكاتي كه بدان نياز نيست» طهارت بدن از دنسها و قاذروات، همان طهارت بدن از نجاسات ظاهري است يعني انسان بعد از دفع كثافات و نجاسات بايد خودش را تطهير كند.

الحمدلله اكنون مردم اجتماع ما به سمتي سوق پيدا كرده اند كه سعي مي‌كنند بيشتر طهارت بدن و لباس را رعايت كنند و با رشد بهداشت، مشكلاتي كه در گذشته بر اثر عدم رعايت نظافت و پاكي وجود داشت، تا حدودي رفع شده است.

 

چند نكته مهم در طهارت ظاهري بدن:

انسان بايد در چند مورد از اقسام طهارات ظاهري توجه زيادي داشته باشد؛ يكي از آنها طهارت بدن از جنابت است تا جائيكه مواظب باشد حتي با بدن جنب به رختخواب نرود و نخوابد. بعضي از عزيزان رزمندة ما در ايام جنگ خاطرات بسيار خوشي را در اين بخش از خودشان به يادگار گذاشته اند. امكان نداشت رزمنده اي شب جنب شود و تا صبح با جنابت به سر ببرد. حتي در هواي سرد زمستان منطقه بهمنشير، خود را در آن رودخانه تطهير مي‌كردند.

طهارت ظاهري بدن باعث مي‌شود كه بدن معتدل شود و انسان درامور ظاهري بدن افراط و تفريط نكند تا آنجا كه باعث مي‌شود نفس نيز به اعتدال راه پيدا كند. آنچه مهم است اين است كه تأثير نامطلوب جنابت بر روح شخص بسيار شديد است لذا در رفع اين ناپاكي بايد خيلي دقت شود.

ديگر اينكه انسان سعي كند خود را در مقابل اشياء عالم برهنه نكند، در مقابل آفتاب و ماه و حيوانات و نظائر اينها خود را عريان نگاه ندارد. زيرا علاوه بر اينكه اين موجودات شعور دارند همچنين با انسان مراودة شهودي نيز دارند.

همينطور پدر و مادر نيز بايد آگاه باشند و مراعات بسياري از مسائل را در مقابل فرزندانشان بكنند. مجامعت پدر و مادر در كنار گهوارة فرزند يا كودك خردسال و يا فرزندي كه در خواب است، بسيار تأثير گذار مي‌باشد. به همين دليل روحيه بسياري از فرزندان از همان دوران ابتدائي خراب مي‌شود. چه بسا فرزند در دوران كودكي حتي در لحظاتي كه خواب است روحيه و حالي را از پدر و مادر بگيرد كه ديگر نشود با هيچ معلمي در دبستان و دبيرستان و با هيچ منبري در مسجد و حسينيه آن را تطهير كرد. اينجا ديگر مسئوليت آن بر گردن پدر و مادر است.

مادري كه قصدبه مستراح بردن فرزندكودك خودرا دارد بايد مواظب باشدكودك رو به قبله و يا پشت به قبله نباشدكه اگر چنين ذقتي نكند  فعل حرامي را مرتكب شده و اين فعل بر كودك تأثير گذار است. البته در روايات آمده است كه اگركودكي براي ادرار كردن، خود به سمت قبله نشست، كاري به او نداشته باشيد چون او نمي‌فهمد، اما اگر صلاح ديديد راهنمائيش كنيد. همة اينها باعث مي‌گردد كه نفس كودك معتدل شودو آهسته آهسته جان او به طرف طهارت روحي پيش برود.

 

طهارت حواس - زبان:

بعد از طهارت بدن از نجاسات، طهارت حواس مطرح مي‌شود يعني پاك بودن چشم و گوش و بيني و زبان و لمس از هر چه كه زائد است كه اين مرحله مرحلة بسيار سنگين و دشواري مي‌باشد.

همانطور كه مي‌دانيد انسان براي دست زدن به قرآن و تلاوت كردن آن بايد وضو بگيرد. از آنجا كه زبان و دهان نيز براي تلفظ، حرف را مس مي‌كنند، لذا اين مسّ زبان و دهان نيز بايد بر اساس طهارت باشد. به عنوان مثال اگر كسي بخواهد حرفي بزند كه با دو جمله، مفهوم كلامي خود را مي‌رساند اگر بدون علت، آن را ادامه دهد و با ده جمله مطلبش را تمام كند، معلوم مي‌شود كه اين زبان در حرف زدن طهارت نداشته است تا چه رسد به اينكه انسان حرف گزاف و بيهوده بزند.

نفسِ حرف زدن از رحمت رحمانية حق است اما خوب حرف زدن و حرفهاي خوب زدن جزء رحمت رحيميه و خاصه خداوند مي‌باشد. كه حضرت آقا در الهي نامة خود فرموده اند: «الهي به رحمت رحمانيه ات نطقم دادي، به رحمت رحيميه‌ات سكوتم بده» آدمي نبايد دهان را براي هر حرفي كه مي‌خواهد باز كند. به خصوص كساني كه با حيوانات سرو كار دارند همانند چوپانان و آنان كه با گاو و گوسفند در ارتباطند، ايشان خيلي بايد عفّت زبان داشته باشند كه در غير اينصورت اسباب نجاست زبان را فراهم مي‌آوردند.

خيلي‌ها تصور مي‌كنند نجاست هميشه همين بول و غائط است كه انسان بايد آن را از خودش دفع كند و حال اينكه نجاست معناي عامي دارد كه حرف بيهوده و گزاف را نيز شامل مي‌شود و دهان به واسطة آن نجس مي‌گردد و قابليت خواندن قرآن را از دست مي‌دهد. دهاني كه به غيبت كردن، دروغ گفتن و فحش دادن و حرفهاي گزاف و بيهوده زدن باز شود فاقد طهارت است و نشان از يك نجاست باطني دارد. زيرا نجاست درون، نجاست بيروني را نيز در پي‌دارد. گاهي ممكن است ظاهر بدن نجس باشد اما درون بدن نجس نباشد، اما در مورد بد دهان و آنكه حرف لغو مي‌گويد بايد گفت درونش نجس بوده كه به بيرون سرايت كرده است. به خاطر همين در روايات فرموده اند: با كسي كه بد دهان است رفيق نشويد زيرا دوستان بد دهان انسان را بد بار مي‌آورند.

زبان مبارك انسان همانند ديگر اعضايش موجودي است كه خداوند آنرا پاك و طاهر خلق كرده كه اگر انسان در حفظ پاكي آن كوشا نباشد و هر آنچه مي‌خواهد بگويد علاوه بر نجاست زبان و صوتي كه از دهانش خارج مي‌شود، گوش مخاطب را نيز آلوده و نجس مي‌كند. و لذا آية «لا يمسّه إلاّ المطهرون»[1] در همه جا جاري است. به خصوص شما جوانان بايد سعي كنيد از همين حالا زبانتان را مؤدب كنيد. وقتي همديگر را مي‌خوانيد به الفاظ خوش صدا بزنيد. پدر و مادر نيز بايد زحمت زيادي بكشند تا به فرزندان خود نيكو حرف زدن را بياموزند.

 

طهارت حواس - چشم:

در مورد طهارت چشم فرموده اند: هنگاميكه كه به منزل يكديگر مي‌رويد، توجهي به اشياء و لوازم آن خانه نداشته باشيد شما چه كار داريد كه در طاقچة اتاقشان چه نهاده اند و در اتاقشان چه گذاشته اند؟!

يكي از اساتيد بزرگوار حوزة علميه، آقاي انصاري شيرازي هستند كه از شاگردان مرحوم علامه طباطبائي مي‌باشند، ايشان بسيار مرد متواضع و افتاده اي هستند. يكي از حالات بسيار خوش ايشان اين است كه از ابتدا تا انتهاي كلاس تدريس شان اصلاً سر را بلند نمي‌كنند تا ببينند چه كسي در كلاس حضور دارد و چه كسي حضور ندارد. خودم چند بار در مجلس درس ايشان شركت كردم. هميشه برايم سؤال بود كه چرا ايشان فقط كتاب خود را نگاه مي‌كنند و اصلاً نگاهي به شاگردانشان نمي‌كنند تا ببينند در پاي درسشان يك نفر نشسته، يا ده نفر نشسته و يا پانصد نفر نشسته است؟! روزي خودشان مي‌فرمودند كه: «سرم را پائين مي‌اندازم تا اگر روزي شخصي به كلاسم آمد و آنرا نپسنديد، روز بعد به راحتي بتواند در كلاسم شركت نكند و خجالت هم نكشد. زيرا اگر من صورت او را ديده و بدين ترتيب او را شناخته باشم، ممكن است از من خجالت بكشد.» بزرگاني چون جناب آقاي انصاري شيرازي در ساختن خود زحمت كشيده اند، آن وقت آقايي ديگر به خانه مردم مي‌رود و مي‌خواهد همه چيز را شناسائي كند تا ببيند چه خبر است. اين بسيار كار زشت و ناپسنديده اي است. ما چه حق داريم كه وقتي به خانة دوستمان مي‌رويم تحقيق كنيم تا ببينيم مثلاً در كتابخانه اش چند تا كتاب وجود دارد؟! يا لابلاي دفترش چه نوشته شده است؟! به خصوص كسي كه مشغول نوشتن چيزي است و داعي بر اين دارد كه هنگام نوشتن كسي به دست او نگاه نكند. هرگز كسي كه كنار او نشسته، حق نگاه كردن به دست و نوشتة او را ندارد كه اگر نگاه كند طهارت چشمش را از بين برده است و اين چشم و صاحب چشم هرگز مؤدب نخواهد بود.

بندة خدايي مي‌فرمود: روزي براي دوستي نامه مي‌نوشتم. آقايي كنار من نشسته بود و خيلي سعي مي‌كرد تا نوشته ام را ببيند. من نيز برگه را طوري نگه داشته بودم كه ايشان نبيند اما با اين حال او دست بردار نبود. من هم نامه را رها كردم و در ادامة آن نوشتم: دوست عزيزم! الآن كه در حال نوشتن هستم يك بي‌ادبي به دست من مي‌نگرد كه از نوشتن باز ايستادم. در همين لحظه آن شخص ناراحت شد و با عصبانيت به من گفت: «من بي ادب هستم؟!» گفتم: همين كه ديدي يعني بي ادبي. تو چه حق داري نوشتة مردم را نگاه كني. جناب ملا احمد نراقي قضية مذكور را در خزائن چنين حكايت نموده است:

«فاضلي به يكي از دوستان صاحب راز خود نامه مي‌نوشت شخصي در پهلوي او  نشسته بود به گوشة چشم نامة او را مي‌ديد، بر وي دشوار آمد بنوشت اگر نه در پهلوي من دزدي زن نمردي نشسته بود و نوشته مرا مي‌خواند همة اسرار خود را بنوشتم، آن شخص گفت: والله نامة تو را مطالعه نكردم و نخواندم. گفت: اي نادان پس اين را كه مي‌گويي از كجا مي‌گويي».

همينطور استماع تلفن ديگران نيز خلاف ادب است. پشت در مردم نشستن و آهسته به حرفشان گوش دادن خلاف طهارت است. طوري باشيم كه هر كه خواهد گو بيا و هر كه خواهد گو برو! اين وقت است كه حواس از هر چه كه زائد بر فهم و ادراك است پاك مي‌شود.

اگر كسي مي‌خواهد در سير علمي و عملي وارد شود بايد به دو مطلب دقت كافي داشته باشد 1-طهارت 2-ادب. انسان بايد بدين دو امرتوجه كامل داشته باشد تا چشم و گوش و همگي اعضاء و جوارح اومودب شده و در مسير تكامل قرار گيرند.

 

طهارت در هنگام انعقاد نطفه:

طهارت بايد در تمام حالات و شئون انساني حفظ شود. در روايت فرموده‌اند: اگر شوهري در حين مجامعت با همسرش در همان حال، به فكر ناموس مردم باشد فرزندي كه از آن لحظه متولد مي‌شود فاقد طهارت خواهد بود. انسان بايد به گونه اي متولد گردد و رشد يابد كه شجرة طيبة طوبي گردد. درختي كه هر كس زير آن نشيند به نحوي از آن استفاده كند، آنگونه كه «اصلها ثابت و فرعها في السماء» باشد. به طوري كه يكي از حرف زدنش لذت ببرد، ديگري از راه رفتنش درس بياموزد و آن ديگري از اخلاق خوشش بهره بگيرد.

خداوند متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد: پدر كشاورز است ومادر مزرعة آن «نساءكم حرث لكم»[2] زمين را حرث و آن كه زمين كشت مي‌كند را حارث و خود زمين را كشتزار نامند. خداوند مي‌فرمايد: زنان شما كشتزار شما هستند. شما در زنان خود كشت مي‌كاريد و بذر افشاني مي‌كنيد. همانگونه كه كشاورز مراقب «تيم جارش»[3] هست كه آبش كم نشود، يا بيش از اندازه آب نداشته باشد و مراقبت هاي ديگري را بعمل مي‌آورد تا بذرهايش از بين نرود به همان اندازه بلكه به مراتب بيشتر از آن مرد بايد مواظب زنش باشد و زن نيز خيلي بايد حواس خود را جمع كند و از زميني كه در آن تخم ريزي شده خوب نگهداري كند و آن را بپروراند تا جايي كه فرموده اند: در اين مدت زن نبايد بد دهان باشد، دروغ بگويد، سوء ظن داشته باشد و بي طهارت باشد. زن بايد تلاش كند تا از مزرعة خويش «شجرة طيبه» تحويل اجتماع دهد. شجره اي كه ميوه دهد و همگان از آن استفاده كنند.

       «و الحمد لله ربّ العالمين»

  پايان جلسة چهارم

 

 

 



1-سورة واقعه آيه 80 

1- سوره بقره آيه 224 

1- تيم جار يك اصطلاح مازندراني است كه بين كشاورزان معروف است و به معني محل بذرپاشي برنج است. 

از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد                            بلكه آتش در همه آفاق زد

«مجلس سوم» 

 

© ظاهر و باطن عالم بر يكديگر اثر مي‌گذارند

© تفاوت بين مال و روزي

© آيا از روزي سؤال مي‌كنند؟

© معيار تنظيم روزيِ ظاهري «بدن» است

© نقش طهارت در تنظيم رزق

© آلودگي در نظام عالم راه ندارد


«بسم الله الرحمن الرحيم»

حضرت آقا در رسالة شريف «وحدت از ديدگاه عارف و حكيم» راجع به طهارت فرمايشاتي را پياده كرده اند كه عنوان همين رساله را متن مباحثمان قرار مي‌دهيم:

«مراتب طهارت: در مراتب طهارت گوئيم كه طهارت ارواح و قلوب موجب مزيد رزق معنوي و قبول عطاياي الهيه علي ما ينبغي است و يرزقه من حيث لا يحتسب. و طهارت صورت- به حكم تبعيت عالم صور مر ارواح را در وجود و احكام مستلزم مزيد رزق حسي است. لذا هم طهارت ظاهره بايد و هم طهارت باطنه». 

 

ظاهر و باطن عالم بر يكديگر اثر مي‌گذارند:

طهارت و پاكي در بدن را اثر و تأثيري است و طهارت در مرتبة روح را اثر و تأثيري ديگر. در نظام عالم بين نشئة ظاهر كه عالم طبيعت است با عوالم وجودي ما فوق كه عالم فرشته هاي الهي و مجردات است ارتباط برقرار است كه هر اندازه اين ارتباط تنگتر شود، در همديگر تأثير بيشتري مي‌كنند، مثل اينكه در باب گناهان فرموده اند: اگر مردم گناه كنند آسمانيها بر زمين غضب خواهند كرد و فرشته ها در آن محيط قدم نخواهند گذاشت. كه تمام اينها دلالت دارد بر اينكه بين اين عالم و عوالم باطن رابطه است. (اما نحوه ارتباط چگونه است در جاي خود قابل گفتگوست) هر اندازه ايجايي ها عمل مي‌كنند آنجائي ها تأثير مي‌پذيرند، و هر اندازه آنجايي ها اثر مي‌كنند اينجائي ها تأثير مي‌پذيرند. بدين بيان بين بدن انسان و بين روح انسان هم رابطه است. گاهي مي‌بينيد بدنتان سالم است اما چون غمي از ناراحتي دوست به شما روي آورده و يا اينكه چون در شهري غريب شده ايد و آن دوري شما را نگران كرده، بدن شما هم كدر و پژمرده شده است. و در مقابل هنگامي‌كه از ديدن دوست يا رفيقي خوشحال مي‌شويد مي‌بينيد كه در آن لحظه بدن شما نيز از شادي روح شما، مبتهج است كه اين از جمله تأثيرات روح در بدن است. گاهي از جنبه روحي نه راحتيد و نه ناراحت، نه شاديد ونه غمگين، اما چون به بدن شما ضربه اي وارد شده و زخم گرديده، اين مريضي بدن باعث تأثير در روح شما مي‌شود و آن را نيز منفعل مي‌كند، كه اين از تأثيرات بدن در روح است. «عالم» نيز بدن و روحي دارد كه روحِ عالم «باطن» است و بدنِ عالم «ظاهر». اگر ظاهر بدنِ عالم كاري انجام دهد كه مطابق با طبع عالم نباشد، باطن عالم نيز تأثير مي‌پذيرد و متأثر مي‌شود. پس تأثير و تأثر بين ظاهر عالم و بين باطن عالم يك امر مسلّمي است. در مورد طهارت نيز فرموده اند: اگر روح و جان ما طهارت پيدا كند رزق معنوي زياد مي‌شود چه اينكه اگر جسم ظاهري ما طاهر باشد، رزق حسي و مادي ما هم زياد مي‌شود. پس هر كسي روزي و مال هم مي‌خواهد بايد پاك و طاهر باشد.

 

تفاوت بين مال و روزي:

رزق و روزي غير از مال مادي است. در روايات فرموده اند: «روزي و رزق، مقسوم است» يعني روزي هر كسي تقسيم شده است. در باطن عالم روزي را براي افراد به مقدار وسعت وجودي هر شخصي- چه در امور مادي و چه در امور معنوي- تقسيم كرده اند، كه اگر شخصي بيش از آن اندازة معين پرسه بزند و مانند مورچه مال به دست بياورد، آن مقدار ديگر روزي اش نيست بلكه فقط مالي است كه به دست آورده است، زيرا مال به دست آوردن غير از روزي به دست آوردن است. «روزي» آن مقداري را مي‌گويند كه شخص براي زنده ماندن به آن محتاج است. (همانند تنفس كه بدن فقط آن مقدار لازم را جذب مي‌كند نه بيشتر و نه كمتر از آن را) همانند اينكه فردي خانه اي به طول هزار متر مربع براي خود بسازد در حالي‌ كه فقط به قسمتي از آن براي زندگي كردن نيازمند باشد. در اين صورت باطن عالم اين خانة هزار متري را منزل آن فرد نمي‌داند، بلكه فقط آن مقداري كه شخص براي زندگي و به آن نياز دارد را منزل او مي‌داند و مابقي را اضافه به حساب مي‌آورد. همان طور كه در باطن نظام عالم، ميزان عمر هر شخصي معين شده است به همان مقدار هم رزق و روزي او تنظيم شده است. وقتي كودكي به دنيا مي‌آيد و پستان مادر به دهانش گذاشته مي‌شود آن مقداري كه از شير مي‌مكد رزقش است و مابقي كه از دهانش مي‌ريزد رزق كودك نيست. بنابراين رزق و روزي هر گز كم نمي‌آيد. امكان ندارد كسي صدسال زنده باشد اما خداوند روزي هشتاد سال او را تأمين كند وبيست سال ديگر را بدون روزي باشد.

 

آيا از روزي سؤال مي‌كنند؟!

حضرت آقا در عبارت فرمودند: «طهارت ارواح و قلوب، موجب مزيد رزق معنوي و قبول عطاياي الهيه علي ما ينبغي است» در لفظ «علي ما ينبغي» سرّ فراواني وجود دارد. يعني آن مقداري كه سزاوار يك شخص است به او مي‌دهند و آن مقدار نيز «من حيث لا يحتسب» است و هرگز به حسابش نمي‌آورند. در سورة تكاثر آمده است: «ثم لتسئلنّ يومئذ عن النعيم»[1]- در آنجا از نعمتهايي كه به شما داده ايم، سؤال مي‌كنيم- امام صادق «عَلَيهِ السَلام» در ذيل اين آيه فرمودند: منظور از اين آيه اين نيست كه در روز قيامت از غذاهايي كه به ما داده‌اند سؤال مي‌كنند كه چرا اين غذاها را خورده ايد؟ زيرا دور از شأن خدا است كه انسان را محتاج به غذا بيافريند، سپس در انتها او را به خاطر نعمتي كه مصرف كرده، بازخواست كند. در ادامه امام صادق‌«عَلَيهِ السَلام»  مي‌فرمايند: آن نعمتي كه در روز قيامت از شما سؤال مي‌كنند، ما اهل بيت هستيم. در آنجا به شما مي‌گويند: ما اهل بيت را براي شما فرستاديم، و سپس مي‌پرسند: شما با آنها چه كرديد؟

رزق اگر به مقدار ظرفيت جسماني شخص باشد «من حيث لا يحتسب» است و هرگز آن را مورد حسابرسي قرار نمي‌دهند. بنابراين يكي از لطايف معناي «من حيث لا يحتسب» اين است كه: خداوندي كه موجودي را مي‌آفريند و آن را محتاج به غذا خوردن قرار مي‌دهد، بايد به مقدار احتياجش به او رزق و روزي برساند و الّا سزاوار نيست خدايي كه علت موجودات است موجودي را بيافريند و به مقدار احتياجش به او غذا نرساند و او را از نرساندن روزي بميراند. مگر در جايي كه مدت عمر شخصي پايان پذيرد و خداوند او را به واسطه نرساندن روزي بميراند كه آن بحث ديگر است.

طهارت، روزي ظاهري انسان را نيز تنظيم مي‌كند. اگر كسي پاك باشد خداوند متعال كاري مي‌كند كه او به مقدار روزي ظاهري خود و زن و فرزندانش كار انجام دهد و مرزوق گردد و هرگز خود را در برابر ديگران به واسطه طلب روزي كوچك نكند، كه اين همان روزي «من حيث لا يحتسب» است و هرگز خداوند آن را به حساب انسان نمي‌نويسد. ولي اگر كمتر از آن كار كند و جسمش را در گرسنگي اندازد معلوم است كه تنبل است و او را مورد محاسبه قرار مي‌دهند كه چرا كم كردي؟! ما كه به تو قوت و جواني داديم، چرا به دنبال كار نرفتي تا جسمت را اداره كني؟! و اگر بيش از آن مقدار معين نيز وقت خودش را براي روزي ظاهري صرف كند باز از او مي‌پرسند كه چرا وقت را تلف كردي؟! زيرا ما تو را فقط براي اين نيافريديم كه شبانه روز پرسه بزني و براي جسمت غذا تهيه كني؟! براي اينكه تو روحي داشتي و روح تو هم غذا مي‌خواست و غذاي روح با غذاي جسم فرق مي‌كند.

معيار تنظيم روزي ظاهري، بدن است:

انسان بايد روزي را مطابق با كارخانه دستگاه الهي كه همان بدن مادي اش مي‌باشد تنظيم كند. جسم انسان همانند شكمش كه ديگ بدن اوست، محدود مي‌باشد كه خودش براي مقتضيات و احتياجات خود برنامة منظمي دارد. خداوند متعال كارخانة جسم انسان را به گونه اي آفريد كه به هنگام گرسنگي خود اعلام نياز مي‌كند و مي‌گويد: گرسنه ام و غذا مي‌خواهم و اگر شما هم به مقدار احتياجش به او غذا دهيد و سيرش كنيد، در همان حين خود او به شما اعلام سيري و رفع نياز مي‌كند، كه اين همان روزي «من حيث لا يحتسب» است. اما قبل از اينكه شكم گزارش گرسنگي دهد، انسان حق غذا دادن به او را ندارد زيرا آن مقدار روزي اش نبوده و همينطور بعد از اعلام سير شدن هم، انسان حق غذا دادن را ندارد زيرا شكم، خود اعلام بي نيازي كرده است. آن مقدار از مال كه «علي ما ينبغي»[2] است، روزي انسان است. لذا علاوه بر گرسنگي و سيري، بدن انسان خودش خستگي و خواب و مريضي را نيز اعلام مي‌كند. و از آنجا كه بدن «صادق» است در شبانه روز آنچه را كه به واقع مورد احتياجش است به من و شما اعلام مي‌كند. بايد بگذاريم تا بدن مطابق با بافتي كه خدا برايش قرار داده است به ما گزارش دهد اگر مطابق با گزارش و فرمان او عمل كنيم، هرگز گرفتار نمي‌شويم.

يكي از دلائل عمده بيشتر امراض وناراحتيهاي جسمانيمان اين است كه خودمان براي بدنمان سه وعده غذا تنظيم كرده ايم. برنامه اي كه انسان براي شكمش مي‌گذارد حاكم بر شكم مي‌شود، لذا بدن مقهور انسان مي‌گردد و از آنجا كه ما نمي‌دانيم به چه مقدار غذا نياز داريم و قدرت برنامه ريزي آن را نيز نداريم، و همچنين از جزئيات آلات قواي جسمانيمان هم بي خبريم بدين ترتيب با برنامه ريزي خود مشكلات عديده اي را براي بدنمان مي‌آفرينيم.

برنامه‌ريزي بدن را بايد به دست خود بدن سپرد در غير اينصورت رزقي كه به دست آمده، بي طهارت خواهد بود. رزقِ با طهارت آن است كه از ناحية طبيعت بدن تنظيم شده باشد. انساني كه از جسم و بدن خود بي اطلاع باشد هرگز نخواهد توانست براي آن برنامه ريزي دقيق و صحيحي داشته باشد. همانند شخصي كه يك موتور كشاورزي را از كارخانه اي خريداري كرده است، اين شخص هيچ وقت نمي‌تواند بگويد: «از آنجا كه من مالك اين موتور هستم، هرگونه كه خواستم براي آن برنامه ريزي كرده و از آن استفاده خواهم نمود و هر زمان خواستم در آن روغن مي‌ريزم، و لو اينكه باك آن از روغن پر بوده باشد» كسي مي‌تواند مدعي برنامه ريزي درست و صحيحي براي يك مصنوع باشد كه اولاً به تمامي جزئيات آلات و ادوات آن مصنوع احاطة علمي داشته و ثانياً به تمام اسرار جعل يكايك آنها علم فكري و شهودي داشته باشد.

بدين ترتيب از آنجا كه انسان هرگز قادر به رسيدن تمام اسرار تكوينيات كه از جملة آنها بدن اوست نمي‌باشد، لذا هيچ گاه قادر به برنامه ريزي صحيحي براي نازلترين مراتب وجودش هم كه جسم طبيعي اوست نخواهد بود چرا كه تمام اسرار مكنونات را ذات الهي تشكيل داده و محدود را توان احاطه به نامحدود نيست فافهم!

 

نقش طهارت در تنظيم رزق:

حال بينيم آيا بين طهارت و تنظيم رزق نيز، رابطه اي حقيقي برقرار است يا نه؟! ببينيم چرا در روايات فرمودند: اگر طهارت ظاهري داشته باشيد مطابق با رزق شما، به شما روزي مي‌دهيم و اگر طهارت باطني داشته باشيد، رزق شما توسعه پيدا مي‌كند؟! اينها از جمله مسائلي است كه بايد در مباحث عرفاني مطرح شود.

طهارت هم تنظيم كننده رزق ظاهري است و هم موجب افزايش رزق معنوي. اما طهارت هرگز رزق مادي را زياد نمي‌كند. براي اينكه بدن كه كارخانة تنظيمي حق است بيش از مايحتاج رزق مادي خويش نيازي ندارد تا طلب كند. لذا رزق مادي به مقدار ظرفيت هر بدني تنظيم شده و به او داده مي‌شود. اما در معرفت نفس راجع به جان انسان فرمودند: نفس ناطقة انساني ظرفي است كه هر چه در او غذاي علم بريزيد، به مقدار همان غذا وسيع مي‌شود.

شما اگر يك ظرف مادي داشته باشيد كه به مقدار يك ليتر آب در آن جا بگيرد، بعد از ريختن يك ليتر آب در آن، پر خواهد شد و ديگر پذيراي مقدار بيشتري نخواهد بود و اگر هم بيشتر از ظرفيتش در آن آب بريزيد، از ظرف سرازير مي‌شود. اما جان انسان كه ظرف معنوي است قابليت آن را دارد كه به محض اخذ غذا كه علوم و معارف است: وسيعتر گشته و خواهان بيشتر از آن گردد.

وقتي فرزندانتان را به سال اوّل دبستان برديد و معلم در طي يك سال، غذاي علم را در جان كودك شما ريخت، مي‌بينيد كه ظرف جان او توسعه پيدا كرده و تحملش بيشتر مي‌شود و در سال آينده از شما مي‌خواهد كه او را به كلاس بالاتري ببريد. زيرا در اين مدت جان او وسيعتر گرديده و آمادة ورود به كلاس بالاتر شده است. برخلاف زماني كه شما بخواهيد از همان ابتدا او را وارد كلاس دوم ابتدايي كنيد خواهيد ديد او هرگز تحمل چنين كلاسي را نخواهد داشت. نفس انسان به گونه اي است كه هر چه در آن علوم ومعارف بريزيد به همان مقدار وسيعتر مي‌شود كه اين را به مقام «لا يقفي نفس» تعبير مي‌فرمايند.

خلاصه اين كه طهارت تنظيم كنندة رزق ظاهري و موجب ازدياد رزق باطني است. دليل آن نيز اين است كه چون در رزق ظاهري، بدنِ مرزوق، محدود است طهارت، وضو و پاكي، اين مقدار رزق راتنظيم كرده و به مقداري كه معلوم و مقسوم اوست در مقام دل و جانش به او مي‌رساند و از آنجا كه نفس غير متناهي است و هر چه بيشتر مرزوق گردد بيشتر طلب مي‌كند لذا طهارت موجب زيادي رزق در مرتبة ظاهر نيز هست. تا آنجا كه نفسِ طهارت، موجب تأمين رزق زن و فرزند و مهمانهاي فرد طاهر نيز مي‌گردد. بر خلاف افرادي كه دائماً بدنشان بي‌طهارت است و يا وضو ندارند. چنين اشخاصي دائماً گرفتارند. مگر مي‌شود انساني شب تا به صبح با بدن جنب بخوابد و فرداي آن شب نيز از خدا طلب غذاي «من حيث لا يحتسب» كند؟! چنين فردي مجبور است براي فراهم كردن غذا، با هزاران زحمت به دنبال به دست آوردن مال برود.

 

آلودگي در نظام عالم راه ندارد:

لذا در دستورهاي خاص مي‌فرمايند كه سالك حق ندارد بعد از جنابت با بدن جنب بخوابد. به جز در يك مورد و آن هم زماني است كه زن و شوهر پس از مجامعت انزال مي‌يابند كه در اين صورت بهتر آن است كه زن و مرد حداقل تا دو ساعت عورت خود را نشويند و براي غسل به حمام نروند. در غير اين صورت شخص جنب بايد هر چه سريعتر اين نجاست را از خودش برطرف كند.

عالم آنچنان پاك است كه هرگز در نظام هستي نجاست راه ندارد. نگاهي به نظم نظام عالم كنيد.درختان را ببينيد كه چه قدر پاكند. آنچنان دقيق تنظيم شده اند كه اگر بخواهي به او آب ندهي و يا اينكه بيش از اندازه به او آب بدهي مي‌خشكد. همچنين اگر به حيوان خانگي ات غذا ندهي مريض مي‌شود و مي‌ميرد اما اگر بيش از مقدار لازمش غذا در اختيارش قرار دهي او فقط به مقدار ظرفيت وجودي خود برمي‌دارد و مي‌خورد. هيچ حيواني نيست كه نسبت به ظرفيت غذايي بدن خود بي تفاوت باشد و به آن ضربه وارد كند. به تعبيري بايد غذا خوردن را از حيوانات آموخت. همچنين غير از غذا خوردن، كارهاي ديگري نيز هست كه انجام آنها را بايد از حيوانات بياموزيم همانند خانه ساختن و لانه درست كردن. حيوانات را ببينيد كه چگونه لانه مي‌سازند. آنها هميشه لانه هاي خود را به اندازه اي مي‌سازند كه فقط بتوانند جوجه هاي خود را در آن به دنيا آورند و آنها را اداره كنند نه بيشتر و نه كمتر.

ما در امر خانه سازي بايد پرندگان و لانه سازي آنها را معيار خود قرار دهيم. ايران ما با تمام امكاناتي كه دارد مي‌تواند ده برابر جمعيت فعلي را نيز در خود جا دهد و هرگز دچار مشكل نگردد به شرط اينكه ما به اندازة نياز خود خانه سازي داشته باشيم نه بيشتر. اما متاسفانه هميشه همت بر اين بوده كه چندين برابر نياز خود خانه سازي كنيم. لذا اگر جمعيت ايران، نصف جمعيت فعلي هم بشود، مي‌بينيد باز هم كفايت نخواهد كرد.

ما درامور معيشتي خود بايد از حيوانات بهره بگيريم. چرا كه حيوانات مي‌توانند درسهاي بسياري را به ما بياموزند ايشان حتي به انبياء و اولياء عظام نيز درس داده اند. به عنوان مثال جناب بايزيد بسطامي سالهاي سال در سير و سلوك بودند، سالهاي متوالي برايشان گذشت اما هيچ چيز برايشان متمثل نشد و به آنچه مي‌خواستند نرسيدند. روزي اندوهگين شده و سر به بيابان گذاشتند. در بين راه كشاورزي را ديدند كه زمين را شخم مي‌زند. بايزيد با خود گفت به پيش او مي‌روم و با او همصحبت مي‌شوم تا شايد كمي از ناراحتي ام كم شود. همين كه به او رسيد، آن كشاورز به او گفت: بايزيد نگران نباش كه چرا نرسيدي و بدان اگر اينطور در نظر بگيري كه انباري به وسعت اين عالم وجود داشته كه در آن پر از دانه ارزن باشد و روزانه كبوتري يك دانه ارزن را مصرف كند و بخورد و به شما بگويند شما بايد آنقدر صبر كني تا انبار بدين ترتيب چندين بار خالي و پر شود آنوقت شما به نتيجه مي‌رسي صبر كن كه به نتيجه خواهي رسيد.

شيخ فريد الدين عطار در منطق الطير حكايت مذكور را چنين به نظم درآورده است:

شيـخ مهنـه بـود در قبـض عظيـم شـد بصحرا ديده پر خون دل دونيم

ديــد پيــر روستـــايي را ز دور   گاو مي‌بست و از او مي‌ريخت نور

شيـخ سـوي او شد و كردش سلام    شـرح داد آن حـال قبض خود تمام

پيـر چــون بشنيد گفت اي بوسعيد    از فـرود فـرش تــا عـرش مجيـد

گـو كنند اين جمله پر ارزن تمــام  نـي به يك كـرت بصد كـرت مدام

ور بـود مرغــي كه چينــد آشكار    دانــة ارزن بســي ســـال هــزار

در زبعـد آنــكه تـا چندين زمـان   مــرغ صـد بــاره بپــرد از جهان

از درش بويــي نيــابد جـان هنوز   بوسعيـدا زود بــاشـد آن هنـــوز

طالبــان را صبــر مي‌بــايد بسـي   طالــب صبــر نبــاشد هر كسـي

تــا طلـب در اندورن نـايد پديــد  مشـك در نـافه ز خون نـايد پديـد

از درون ني چون طلب بيرون شـود گر همـه گـردون بود در خـون رود

هـر كه را نبـود طلـب مردار اوسـت  زنـده نبـود صـورت ديـوار اوست

هـر كه را نبــود طلـب حيــران بود حــاش لِلّه صـورت بيجــان بـود

گـر بدســت آيـد تـرا گنج و گهر    در طلـب بــايد كه بــاشي گرمتـر

آنـكه از گنج و گهـر خورسنـد شد    هم بدان گنـج و گهـر در بنـد شـد

هر كـه او در ره به چيـزي ماند باز شد بُتـش آن چيـز گـو با بُت بساز

چون تنـك ظرف آمدي بيدل شوي    از شرابــي مسـت لايعقـل شــوي

نـي مشو آخر به يك جو مست نيز  مي‌طلب چـون بي نهايت هست نيز

آري ز هر بازيچه رمزي مي‌توان يافت. حضرت آقا در الهي نامه مي‌فرمايند: «الهي گريه زبان كودك بي زبان است. آنچه خواهد از گريه تحصيل مي‌كند. پس از كودكي راه كسب را به ما ياد داده اي» مي‌بينيد كه چه طور يك عالمِ چندين سال در حوزة علميه درس خوانده، از گريه يك كودك درس مي‌گيرد و مي‌فرمايد: خدايا تنها زبان كودك گريه است، اگر گرسنه، تشنه و يا مريض است، تنها با زبان گريه اين نياز خود را به مادر ابلاغ مي‌دارد، و هرگز با كلام ظاهري خواسته خود را به مادر اعلام نمي‌كند پس از همان كودكي راه كسب روزي را به ما آموخته اي كه فقط بايد با گريه از خداوند طلب روزي مادي و معنوي كنيم.

منتهي عزيز من! به نكته اي بايد توجه كامل داشته باشيم و سعي كنيم آن را در جان خود پياده نماييم و آن اين كه خدا را صادق بدانيم و به او اطمينان كنيم. اگر بگوييم: «معلوم نيست! شايد از آن طرف به ما بدهند و شايد هم ندهند» كار را خراب كرده ايم، آنچه كه رزق ظاهري را تنظيم مي‌كند، طهارت است و آن در صورتي ناظم امور است كه مخلوق، به خالقِ رازقش اطمينان داشته باشد. خداوند نيز مي‌فرمايد: تو پاك باش من خودم روزي ات را ميدهم. حال اگر انسان غير از اين عمل كند و «شايد» و «ممكن» را در دل خود راه دهد و به دنبال كسب مال بيشتر حركت كند تا مالش افزون گردد، در اين صورت است كه برنامة تنظيمي خود را خراب كرده و بايد خود مسئول كارهايش باشد. اينجاست كه مي‌بينيد مي‌كوشد و شبانه روز جان را به لب مي‌آورد اما باز يكي را دارد ده تا را ندارد. تنها دليل چنين نتيجه‌اي عدم اطمينان به پروردگار است. او خواسته فقط به زورِ بازوي خود متكي بوده و سعي كرده است برنامه هايش را خودش تنظيم كند. خداي متعال نيز او را رها كرده و مي‌فرمايد: «حال كه چنين مي‌خواهي برو و خودت برنامه هايت را تنظيم كن».

«و الحمدلله ربّ العالمين»

     پايان جلسه سوم

 

 

 




1-سورة تكاثر آيه 9 

1-كه سزاوار است

از خدا خواهيم توفيق ادب        بي ادب محروم باشد از لطف رب

بي ادب تنها نه خود را داشت بد           بلكه آتش در همه آفاق زد

«مجلس اول »

© سرآغاز سخن

© طهارت فقهيه

© حقيقت نوراني وضو

© تاريكي حق ملاقات با روشنايي را ندارد

© نكته اي در فهم قصص قرآني

© تطبيق وقايع قرآني در سير انساني

© تطهير نمودن تن براي نزديكي به شجره دنيا

 

«بسم الله الرّحمن الرّحيم»

 سرآغاز سخن

الحمدلله ربّ العالمين و صلّي علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم محمّد و علي اهل بيته الطّيّبين الطّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين و علينا و علي عباد الله الصّالحين.

اولين شب محرم سال 1418 قمري است كه توفيق تشرف محضر انور بسياري از خواهران و برادران عزيز به ما روي آورده است. موضوع بحث را به لطف خدا مراتب طهارت قرار مي‌دهيم تا - ان شاء الله- به عنوان ابتدائي ترين عمل و مرحله براي رسيدن به كمالات انساني باشد. استدعاي ابتدائي اين كمترين از محضر عزيزانم آن است كه مجلس را به صورت مجلس علم و عمل بپندارند و هم گوينده و هم شنوندگان گرامي سعي نماييم در فكر توفيق عمل آنها قرار بگيريم. استدعاي بعدي ما اين است كه سعي كنيم مجلس خود را مجلس انس قرار دهيم تا دلها به همديگر نزديك شوند زيرا آنچه اصل و محور است نزديكي دلها است نه نزديكي تن.

در قرآن كريم در سوره مبارك حشر راجع به كفار آمده است كه ايشان در دنيا به ظاهر با همديگر جمع اند امّا در دل، از يكديگر متفرقند لذا جهنّميان در قيامت برخلاف بهشتيان كه همدلند و رويشان به طرف هم است، با هم همدل نيستند و از يكديگر روي گردانند كه: «يوم يفرّ المرء من اخيه و امّه و ابيه و صاحبته و بنيه»[1] قرآن بهشتيان را نسبت به هم همرو مي‌داند و مي‌فرمايد: ايشان در بهشت با «كأس معيني» كه در دست دارند به همديگرتعارف مي‌كنند. اما در مورد اهل جهنّم مي‌فرمايند: ايشان در قيامت هم از دست برادرانشان در فرارند و هم از دست خواهرشان. هم از پدر و مادر خود گريزانند و هم از همسر خود كه نزديكترين فرد جسمي و محرمي با آنها است فرار مي‌كنند. اين سلسله اشخاص در آيات را بايد بيشتر توجه كرد.

خداوند در ابتداي آيه شريفه فرمود: در روز قيامت حتي دو برادر نيز با مشاهدة حال يكديگر از هم فرار مي‌كنند، يعني برخلاف آنچه كه در عالم دنيا مشهود است و معمولاً‌ دو برادر خواهان نزديكي و رويارويي بيشتر با يكديگرند اما در قيامت دو برادر پس از ظهور آنچه در باطن دارند از همديگر نيز فرار مي‌كنند، و حتي نزديكتر از دو برادر نيز كه پدر و مادر فردند از فرزند خود خواهند گريخت. از پدر و مادر نزديكتر به انسان، همسر انسان است.

در آيه شريفه فرمود: در روز قيامت نه تنها برادر از برادر و پدر و مادر از فرزند بلكه همسر جهنّميان نيز با مشاهده احوالشان از ايشان گريزان خواهد بود. بعد از همسرتنها كسي كه بيشترين انس و الفت را با انسان دارد فرزند انسان است. زيرا همسر در ابتدا غير بود و بعد با انسان انس گرفت كه نعوذ بالله شايد برسد روزي كه اين انس با يك طلاق منقطع گردد امّا فرزند جگر گوشه انسان است و علْقه و ارتباط فيمابين پدر و فرزند با هيچ امري گسستني نيست كه؛ «الولد سرّ أبيه»، فرمود: بلكه از همسر نزديكتر به انسان نيز كه همان فرزندانند از جهنمي خواهند گريخت.

در دنيا معمولاً برادر و برادر، زن و شوهر، فرزندان و پدر و مادر به هم نزديكند كه اگر قرار باشد هر كدام اينها منزلي داشته باشند سعي مي‌كنند در محيطي كنار همديگر زندگي كنند اما قرآن كريم مي‌فرمايد: چه بسا همين‌هايي كه به ظاهر باهمند، در دل با همديگر نيستند.  هر كسي كه دلش به دل ديگري راه داشت قطعاً اين دو دل به هم رو مي‌كنند و چون رو مي‌كنند چهره ها و بدنشان نيز به يكديگر رو مي‌كنند. امّا اگر دلي به دلي ديگر راه نداشت مي‌بينيد كه بدن و چهره‌هايشان نيز از يكديگر روي بر مي‌گردانند و هر وقت به هم مي‌رسند، از هم پشت مي‌كنند در اين هنگام گرچه به ظاهر با هم جمع مي‌شوند اما اگر اهل دلي در بين آنها باشد كه چشم دل اوباز باشد خواهد ديد كه آنها از يكديگر پشت كرده اند. اما اگر دو دل با هم مأنوس باشند اهل باطن در خواهند يافت كه اين دو به هم رو كرده‌اند ولو اينكه يكي مثلاً در آمل و ديگري در فلان نقطه از دورترين نقاط كشور باشد. آنچه ملاك است رو كردن «قلبها» است، بايد اين را دنبال كرد كه اگر دلها به هم رو كنند قهراً موّفقيّت هست در غير اين صورت راهي جز افتراق و جدائي نخواهد بود. زيرا نهايت راه يا همچون بهشتيان اجتماع است ويا همانند دوزخيان افتراق است. لذا بايد در ادامه جلساتمان به اين معني بيشتر عنايت كنيم.

و اكنون وارد بحث مي‌شويم كه راجع به طهارت و مراتب آن است.

 

طهارت فقهيه:

«طهارت» حاوي يك معناي ظاهري و يك معناي باطني است. معناي ظاهري طهارت «پاكي» است. ما در سلسله جلساتمان –ان شاء‌ الله- قصد داريم كه مباحث مربوط به معناي باطني طهارت را تقديم حضورتان كنيم. در ابتدا درباره طهارت ظاهري عرض مي‌كنيم كه اين طهارت در سه بخش وضو، غسل، و تيمم حاصل مي شود و اين طهارتي است كه در فقه مطرح است. طهارت فقهيه را در فقه براي اين مطرح فرموده اند كه بدن انسان را از نجاستهاي ظاهري پاك كند كه فقه شريف مربوط به بدن و اعمال قالبيه آن همانند نماز و روزه و احكام شرعي است كه با انجام آن انسان در مرتبه بدن به مقام تجليه مي‌رسد و تجليه مربوط به ظاهر انسان است كه مطابق قوانين شرع و احكام شرعي آن آراسته مي‌شود لذا فقه شريف بايد در متن انسان و اجتماع پياده شود تا هر دو را تجليه نمايد.

 

حقيقت نوراني وضو:

شاخصة مرتبة طهارت را «وضو» تشكيل مي‌دهد. در يك روايت آمده است كه «الوضوء نور» وضو گرفتن نور است در روايتي ديگر آمده: اگر شخص با وضويي قبل از اينكه وضويش را باطل كند، وضوي ديگري بگيرد او نور بر نور افزوده است كه «الوضوء علي الوضوء نور علي نور».

در نكته 730 هزار و يك نكته حضرت مولاي مكرّمم آمده است:

شيخ رئيس در فصل دوم مقاله اُولي قانون در حفظ صحّت عين گويد: و ممّا يجلوا العين و يحدّها الغوص في الماء الصافي و فتح العين في داخله (يعني از جمله چيزهايي كه جلا مي‌دهد چشم را و حفاظتش مي‌كند فرو رفتن در آب صافي و گشودن چشم در داخل آن است.) در تفسير نور الثقلين حديث 127 آن اين است: في كتاب علل الشرايع باسناده إلي ابن عباس قال: قال رسول الله  _ صلي الله عليه و آله و سله_  افتحوا عيونكم عند الوضو لعلّها لا تري جهنّم (يعني در حين وضو چشمانتان را بگشائيد تا بدين طريق چشمانتان از آتش جهنم برحذر باشد)

جهنم عين، رمد و عمي و ساير امراض آن است أعاذنا الله و ايّاكم منها.

براي اينكه بحث وضو را دنبال كنيم، نكته 365 هزار و يك نكته حضرت مولي (روحي فداه) را تلاوت مي‌كنيم تا بعد به شرح و بيان آن بپردازيم، در نكتة مذكور آمده است:

«في ترك الاطناب في شرح الشهاب» (حديث 229) امتي الغر المحجلون يوم القيامه من آثار الوضوء. گفت پيامبر  _ صلي الله عليه و آله و سله_ : امت من از اثر دست و روي شستن روي سپيد و دست و پاي سپيد باشند بدان كه ايزد تعالي چون نماز را واجب كرد نخواست كه بندگان وي به دنيا آلوده، به خدمت آيند، ايشان را فرمود كه وضو كنند و با اين چهار عضو مخصوص كرد زيرا كه آدم اوّل روي به درخت گندم كرد و به پاي رفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوّا آمد. ايزد «عزّ اسمه» اين چهار عضو گناهكار را بفرمود: «شستن به گاه خدمت».

 

تاريكي، حق ملاقات با روشنايي را ندارد:

جناب رسول  _ صلي الله عليه و آله و سله_  فرمودند: خداوند وقتي نماز را واجب كرد، ديد كه بندگانش آلوده‌اند لذا دستور داد كه بندگان قبل از ورود به نماز، اوّل روشن گردند و سپس وارد منطقه روشنايي «صلوة» شوند. زيرا بندة آلوده حقِ مشرف شدن به زيارت نماز را ندارد. چون نماز پاك است و حقيقت آن تماماً طهارت است كسي كه وضو ندارد وجودش تاريك است و كسي كه تاريك باشد حق ملاقات با نماز را كه نور است نخواهد داشت. پيامبر فرمود: خداوند وضو را واجب نمود زيرا كه نخواست بندگانش با دنيايي كه بدان آلوده اند وارد در نماز شوند زيرا بنده به دنيا آلوده است و شبانه روز در اين آلودگي به سر مي‌برد. نتيجه اينكه انسان با وضو گرفتن خود را آماده مي‌سازد براي ورود در منطقه نوراني ديگري به نام نماز.

 

نكته اي در فهم قصص قرآني:

به مناسبت بحث نكته اي را بيان مي‌نمايم كه اين نكته به عنوان رمزي در فهم قصه هاي قرآن كريم است و آن اينكه: هر چه را در قرآن مي‌خوانيد از قصه حضرت آدم «عَلَيهِ السَلام» كه اولين قصه سوره بقره است، گرفته تا قصه هاي حضرت موسي «عَلَيهِ السَلام»، حضرت ابراهيم «عَلَيهِ السَلام»، حضرت عيسي «عَلَيهِ السَلام»، حضرت نوح «عَلَيهِ السَلام» و ديگر انبياء عظام، بدانيد كه اينها فقط صرف پرداختن به يك داستان نيست بلكه رمز اين قصه ها در قرآن آن است كه هر كسي بخواهد از حيوان بودن به در آيد و به مقام انسانيّت برسد بايد مسيري را طي كند كه در اين مسير همانند پيغمبران دچار حوادث و موانع شود و با مشكلاتي برخورد كند. مثلاً اگر كسي از امشب بگويد: خدايا مي‌خواهم بيايم تا تمام آنچه را كه فرمودي، عمل كنم از فردايش خواهد ديد كه مشكلي برايش پيش آمده است همانند مشكل حضرت آدم«عَلَيهِ السَلام»، يك حادثه اي براي او اتفاق افتاده است و همانند حادثه حضرت موسي «عَلَيهِ السَلام»، يك واقعه اي براي او رخ داده است همانند واقعه حضرت عيسي «عَلَيهِ السَلام» و ... خداوند نيز در قرآنش مي‌فرمايد اگر در مسير انسانيت مشكلي شبيه مشكل حضرت آدم «عَلَيهِ السَلام»، پيدا كردي اينگونه حلّش كن و يا اگر شبيه حضرت موسي دچار مشكل شده اي راه حل آن اينگونه است. به تعبير ديگر  وقايع قرآن مربوط به مورد خاص نيست كه تا قرآن همانند كتاب قصّه و داستاني تلقّي گردد، بلكه قصص قرآني و نقل وقايع و حوادث مهم در امور مختلف براي شرح و بيان اطور وجودي انسان و شئون مختلف اوست. يعني قرآن از بدو تا ختم تفسير انفسي انسان است.

نتيجه كلام اينكه ما نپنداريم قرآن يك داستاني گفته كه حضرت آدمي بود، اين حضرت آدم در يك بهشتي زندگي مي‌كرد، به او گفته بودند به گندم نزديك نشو و او هم نزديك شد و از آن خورد و از بهشت بيرونش كردند، تا از آن به بعد سوالهاي فراواني پديد آيد كه مثلاً: آدم ابتدا در كجا بود؟ چگونه او را ساختند؟ آن بهشت در كجا بود؟ چگونه به گندم نزديك شد؟ مگر در بهشت گندم و جو هم وجود دارد؟ و مگر آنجا ممنوعيتي هم هست؟ چرا از آنجا بيرونش كردند؟ و دهها سؤال ديگر... سرّ تمام اين سؤالاتي كه براي افراد پيش مي‌آيد اين است كه خيال كرده اند قضية حضرت آدم و مانند آن صرفاً به عنوان پرداختن به يك قصه در قرآن است و حال اينكه عرض كرديم اينگونه نيست بلكه همه قصص قرآني بيان اطوار وجودي انسان در سير تكاملي او است كه سفرنامه هاي انبياء در مقام شهود حالات ما است وگرنه انسانهاي كامل همانند سفراي الهي منزه از خطا و اشتباهند و اين لطيفه را روح ديگري است كه براي اهل آن با تدبّر تام معلوم است كه انسان كامل را روي به جانب حق است كه مظهر اسماء‌الله است و چهره‌اي به جانب خلق است كه اطوار وجودي آنها را به آنها نشان مي‌دهد  تا در مسير تكامل، شوق به كمال يابند فافهم.

 

تطبيق وقايع قرآني در سير انساني:

همچنانكه گفتيم بايد تمامي آيات قرآن را از بدو تا ختم آن در نفس و اطوار وجودي و شئون اطوار آن پياده نمود. به عنوان مثال يكي از آياتي كه اشارة مستقيم به ذبح خُلق و خوي هاي ناشايست و كندن و نابود نمودن آنها از حريم دل دارد آية 260 از سوره مباركه بقره است كه از جانب ابراهيم خليل چنين حكايت مي‌نمايد كه «و اذ قال ابراهيم ربّ أرني كيف تحيي الموتي قال أولم تؤمن قال بلي و لكن ليطمئن قلبي قال فخذ أربعه من الطير فصرهنّ إليك ثم اجعل علي جبل منهنّ جزءاً ثم ادعهنّ يأتينك سعياً و اعلم انّ الله عزيز حكيم».

يعني: و چون ابراهيم گفت بار پروردگارا به من بنما كه چگونه مردگان را زنده خواهي كرد، خداوند فرمود: باور نداري؟ گفت آري باور دارم لكن مي‌خواهم تا به مشاهدة آن، دلم آرام گيرد. خداوند فرمود: چهار مرغ بگير و گوشت آنها به هم درآميز نزد خود، آنگاه هر قسمتي بر سر كوهي بگذار پس آن مرغان را بخوان تا بسوي تو شتابان پرواز كنند و آنگاه بدان كه خداوند بر همه چيز توانا و به حقايق امور عالم داناست.

همانگونه كه در ظاهر آيه شريفه آمده است جناب ابراهيم «عَلَيهِ السَلام» در اين كريمه خواست تا حقيقت اسم شريف «محيي» را مسّ نموده و در مقام شهود آن برآيد لذا از حق متعال چگونگي احياء را طلب كرد كه «ربّ أرني كيف تحيي الموتي» لذا به حضرتش گفته شد چهار مرغ كه عبارتند از كركس و اردك و طاووس و خروس را بگير و پاره پاره كن و گوشتهاي آنها را در هم بنما و بالاي هر كوهي قسمتي از آن را بگذار، سپس آنها را بخوان تا به سوي تو شتابان پرواز كنند.

حضرت اين چهار مرغ راتهه كرد و آنها را در هم كوبيد و با هم مخلوط كرد و بالاي ده قلّه كوهي نهاد، سپس آنها را صدا زد و اين ذرات درآميخته از هم تفكيك شدند و هر يك از آن چهار تا بار ديگر تشكيل شده و به سوي حضرتش پرواز كردند.

اگر چه اكنون درصدد انكار تحقّق چنين قضيه اي در خارج نيستيم چرا كه از نظر عقلي وقوع قضايايي از اين قبيل ممكن بوده و استحاله عقلي ندارد زيرا انسان كامل صاحب ولايت كليه است و وي را دست تصرّف بر مادّه كائنات است.

اما با توجه بدين اصل كه قرآن صورت كتبيّة انسان كامل است و تمامي آيات آن حكايت از احوال گوناگون سالك اِلي الله در سير صعودي دارد، عمده آن است كه اهتمام وافر به دريافت تفسير انفسي آيات داشته باشيم.

به عنوان مثال در حديثي از صادق آل محمّد  _ صلي الله عليه و آله و سله_  مي‌خوانيم كه‌آقا فرمودند: حيوانات صُوَر و مُثُلِ اعمالِ شما هستند.

اين حكم حكيم صادر از لسان عصمت مبيّن بسياري از حقايق در آيات وروايات خواهد بود. في المثل بايد ديد هر يك از انواع اربعة مذبوحه كه عبارت بود از كركس و اردك و طاووس و خروس حاوي چه خصائصي است كه در آية شريفه امر به ذبح آنها شده است. به تعبير ديگر هر يك از اين حيوانات بيانگر چه خُلق و خوي زشتي هستند كه حق متعال به پيغمبر خود دستور ذبح و نابودي آنها را صادر مي‌نمايد. با مطالعه و تأمّل در خصوصيات اين حيوانات دانسته مي‌شود كه هر كدام از اينها حاوي صفاتي هستند كه وجود آنها در انسان رذيله به حساب آمده و او را مستحقّ عقاب خواهد ساخت مثلاً صفت بارز خروس شهوتراني است كه وجود آن كه افراط در شهوت است، در انسان رذيله بشمار مي‌آيد و يا اينكه خصوصيّت غالب بر طاووس ميل به زر و زيور و نقش و نگار و زيبايي و تجملات دنيايي و كبرو خودخواهي است كه باز هم وجود آن در انسان از خصائص ناپسند بشمار مي‌آيد. همچنين است صفاتي چون لجن خوري و مرده خواري كه به ترتيب در حيواناتي چون اردك و كركس نمودِ بيشتري دارد و هريك از آنها در انسان مانع از رسيدن او به كمالات لايق انساني مي‌شود. لذا بايد هر يك از اين صفات را در خود كشت تا بالهاي طيران به عالم قدس گشوده شود.

حضرت مولي (روحي فداه) در باب دوم دفتر دل اشاره به حقايق مذكور دارند، آنجا كه مي‌فرمايند:

بـراي مسّ ســرّ اسم محيـــي          بخواهد از خدايش كيف تحـيي

بــاذن او بيــابد رهنمـــون را              بگيـرد چهـار مرغ گونه گون را

چه مرغــان شگفـت پر فسوسي    ز نسر و بط و طاووس و خروسي

نمــايد هــر يكي را پـاره پـاره      بـه هر كـوهي نهـد جزئي دوباره

بخــواند نـــام آنـان را به آواز            كه در دم هر چهـار آيـد به پرواز

تـرا هر چهـار مرغ انـدر نهادست       كه روحت از عروجش اوفتادست

تـرا تــا خسّت نفـس است، بطّي   كـه بـالاي و لجن، در بحر و شطّي

همي جـو شد ز شهوت، ديك، داني     ز فــارف آنِ طاووس است و آنـي

چـو نسري، كــركس مردار خواري  ببيـن انــدر نهــاد خـود چه داري

بِكُــش ايـن چــار مرغ بي ادب را    كه تــا يــابي حيــات بوالعجب را

بدين نكته عليا دانسته مي‌شود كه...

قضية حضرت آدم يك قضية شخصي هفت يا هفتاد هزار سال قبل كه آن جداعلاي ما آدم دچار آن شده است نمي‌باشد بلكه جناب عالي هم اگر بخواهي همانند آدم به سوي آدميت حركت كني، براي تو هم چنين مشكلاتي وجود دارد. به عنوان مثال حضرت آدم آمد تا به سوي آدميت حركت كند اما همين كه همجنس دارد و بايد با همجنسش همبستر شود، اين اوّلين گرفتاري اوست چرا كه جوابگوئي به قوة شهوت كه از جملة آن ميل به مجامعت با جنس مخالف است تعلّق به عالم مادون بشمار آمده و تعلّق با توحّد سازگار نيست، از طرفي همين خدايي كه به من و تو مي‌فرمايد: «عرش و فوق عرش من منتظر توست بيا و خود را بدان جا برسان» همين خدا به من و تو دستور داده كه همسر بگيريد و فرموده: ازدواج نصف دينت را حفظ مي‌كند. اتفاقاً اوّلين مشكلي هم كه در سيرانساني بر هر فردي رخ مي‌دهد همين است. اين را بايد چه كار كرد؟ آيا به آن رو كند يا نكند؟ در جاي ديگر فرمودند: اگركسي همسر داشته باشد و چهار شب با همسرش در بستري بخوابد و به همديگر پشت كنند، خلاف است. حتي فرمودند: اگر كسي همسري دارد و چهار ماه با همسرش مواقعه ننمايد، او حرام شرعي مرتكب شده و بايد توبه كند. در جاي ديگر فرمودند: بر شما واجب است خرج و مخارج همسرتان را نيز تأمين كنيد، غذا و لباسش رابدهي، به اندازة كافي او را تفريح و زيارت هم ببري و...

حال بايد با اين همسر و حوّاي در منزل چه كرد؟ با او باشيم  يا نباشيم؟ خواهيد ديد به محض اينكه به دامن ازدواج افتاديد، از بهشت به درآمده‌ايد و به تعبيري به گرفتاري افتاده‌ايد. و صد البته كسي كه مي‌خواهد آدم بشود بايد بداند كه آدميت با گرفتاري همراه است كه «لقد خلقنا الانسان في كبد»[2] يعني انسان را در سختي بزرگ مي‌كنيم. اگر كسي از لا بهلاي سختيها بالا نرود اصلاً بزرگ نمي‌شود. اگر كسي بگويد: من ازدواج نمي‌كنم تا هنگاميكه خود را خوب بسازم، چنين فردي خطا رفته است براي اينكه تمام انبياء و ائمه حتي پيغمبر اكرم  _ صلي الله عليه و آله و سله_  و اميرالمؤمنين «عَلَيهِ السَلام» هم ازدواج كرده اند. ازدواج هم سيرة پيغمبر است و هم سيرة انبياء و ائمه. شما هيچ پيغمبر و امامي  را نمي‌بينيد كه ازدواج نكرده باشند.

نتيجة كلام اين هم سيره بودن با پيغمبر و آل او اين شرط را مي‌طلبد كه انسان تمام دستورات ايشان را عملي كند اگر چه براي جامة عمل پوشاندن آن فرامين، مشكلات و سختيهاي بسياري در مسير حركت پديد آيد.

 

تطهير نمودن تن بخاطر نزديكي به شجرة دنيا:

 در روايت فرمودند: وقتي ديديم حضرت آدم رو به دنياي آلوده كرد، براي تطهير او در هنگام نماز دستور داديم كه صورت خود را بشويد. و از آنجا كه با پا به طرف دنيا رفت به او امر كرديم كه پايت را نيز بايد بشويي. و در ادامه چون با دست از آن درخت كسب و كار، ميوه و روزي زن و فرزند را كند و آن را بر سر گذارد و براي حوّايش آورد، به او دستور داديم كه دست و سر خويش را هم شستشو كن.

جناب عالي هم كه به طرف كشاورزي و كارمندي و كسب و كارت مي‌روي در حقيقت با صورت خود به طرف دنيا رو كرده اي. وقتي رو به طرف دنيا و شجره اش نمودي بايد در هنگام نماز، صورت را بشويي. زيرا كه صورت تو دنيايي را زيارت كرده است كه همواره آلوده مي‌باشد. وقتي به طرف دنيا روي آوري قطعاً با پا به طرف آن مي‌روي، پس در هنگام وضو، پايت را نيز بايد مسح كني تا پاك شود. در ادامة روايت فرموده است كه: «و به دست از درخت گندم باز كرد»  تو نيز هنگامي كه به محل كارت رفتي، مطمئناً با دست كارهايت را انجام خواهي داد پس در وضو دستهايت را هم بايد بشويي. «و بر سر نهاد و بر حوّا آورد»  وقتي كه رفتي و زحمت كشيدي و خون جگر خوردي و صبح تا به غروب كار كردي، مقداري را كه حاصل كارت است به عنوان احترام و عرض ادب روي سرت مي‌گذاري و تقديم همسر و منزلت مي‌كني پس در هنگام وضو، سرت را هم بايد مسح كني. حاصل كلام اينكه: دل به دنيا داده اي و رو به آن كرده اي، پا به سوي دنيا برده اي  و دست و سرت را نيز به واسطه آن آلوده كرده اي بنابراين از پا تا به سر به دنيا آلوده اي. حال اگر مي‌خواهي  به نماز رو كني بايد وضو بگيري تا اين وضو تو را تطهير كند و بعد از آن در پيشگاه خداوند حاضر شوي و يكپارچه در طهارت باشي. حاصل آن كه دنيا استغال است و نماز توحد و توحد با تعلق سازگار نيست پس از وحدت بسوي كثرت رجوع كن و از كثرت بسوي وحدت روي بنما تا از دنيا به نماز برسي كه اين عرضي بود مختصر از موقعيت و جايگاه وضو در نظام عالم.

«والحمد لله ربّ العالمين»

      پايان جلسة اول



1- سوره عبس آيه 34، 35، 36

1- سوره البلد آيه 5

X